مقدمه
در گذشتهای نه چندان دور زبان فارسی و ادبیات آن یکی از زبانهای زنده و مطرح در دنیا به شماره میرفته و زبان اول منطقه شبه قاره بوده است و به عنوان زبان رسمی و اصلی و اولیه تمام شهرهای منطقه شامل کشورهای شمال ایران و شرق ایران تا بخشهایی از هندوستان بوده؛ و حتی در شهرهایی از ترکیه نیز این زبان رایج بوده است که آثار بجا مانده از قدیم در این شهرها که با خط و شعر فارسی تزئین شده است شاهدی زنده بر این مدعا است. متأسفانه امروز بسیاری از این کشورها زبان فارسی را نمیشناسند و قادر به مکالمه با آن نیستند و در کشورهای فارسی زبان کنونی نیز مانند افغانستان شاهد آن هستیم که زبان فارسی مورد هجوم دیگر زبانها خصوصا لاتین قرار گرفته و دولت مردان و مسئولان آنها نیز چندان علاقهای برای حفظ این زبان از خود نشان نمیدهند و کاری جدی برای حفظ این زبان انجام نمیشود و اندک کاری که در راستای ادبیات فارسی صورت میگیرد، توسط عالمان، ادیبان و شاعران آن کشور است نه سیاستمداران و مسئولین کشوری.
بنابراین در حال حاضر پرچمدار زبان فارسی، میهن اسلامی ایران میباشد، که بایستی با توجه به قدمت و گستردگی ادبیات فارسی و با توجه به این که زبان فارسی دومین زبان اسلامی است در حفظ آن تلاشی بین المللی نماید. چرا که زبان فارسی به واسطه ذات زبان، دارای شیوایی و آهنگ خاصی بوده، بار معنایی دارد که بر گرفته از فرهنگ اسلامی و دینی ما است، دارای جاذبه فرهنگی می باشد، قدرت ترکیب پذیری دارد و همچون موجود زنده ای می باشد که نیازمند و قادر به رشد و واژه سازی است. از این رو انتظار می رود، در راستای حفظ و ترویج زبان و خط فارسی، برنامه ریزی دقیق و منسجم صورت بگیرد و از آن جا که زبان، به عنوان هویت یک ملت تاثیرگذار و تاثیرپذیر از فرهنگ، هنر، علم، جامعه، اقتصاد، مذهب، سیاست و ... می باشد، نیازمند به دقت و توجه در سخنان و بیانات رهبران و بزرگان دینی، مذهبی، فرهنگی، علمی، هنری و ... دارد.
این گزارش اهمیت و لزوم توجه به خط و زبان فارسی را از منظر رهبر عالی قدر جمهوری اسلامی ایران، مقام معظّم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای بررسی می کند. موضوع خط و زبان فارسی، به طور مستمر و مداوم توسط مقام معظّم رهبری مطرح شده است و ایشان همواره آن را به عنوان یک دغدغه فرهنگی و اصلی بیان داشته اند. از این رو بررسی سیر تاریخی بیانات مقام معظم رهبری در خصوص اهمیت و گسترش فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی در ایران و جهان از سال 1365 و به طور خاص 1369 الی 1392 هدف اصلی این گزارش می باشد. آن چه که از سیر بیانات آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب، به ویژه در آخرین بیانات ایشان (سال 1392) مشخص است، افزایش دغدغه ها و نگرانی های ایشان در خصوص مسائل فرهنگی، به ویژه زبان فارسی می باشد که دال بر ناکارآمدی و عدم جدیت تلاش های گذشته و تاکنون دارد. به فرموده ایشان در این خصوص، نیازمند به کار و اقدام عملی و همچنین ابتکار عمل هستیم؛ و این اقدامات می بایست حکمت آمیز صورت بگیرد.
ساختار مورد استفاده جهت مطالعه بیانات مقام معظم رهبری در این خصوص به صورت زیر است.
شکل 1- ساختار بیانات مقام معظم رهبری در خصوص خط و زبان فارسی
1- بیانات مقام معظم رهبری در خصوص حفظ و توسعه خط و زبان فارسی
1-1- برگرفته از کتاب دغدغههای فرهنگی - 1365/10/27
در مورد انقلاب و این ایدئولوژی و فرهنگی که تحول عظیم ملت ما در جامعه به وجود آورد، - که واقعاً ابعاد او را نمیتوان الآن مشخص کرد، و اسم ساده همهجایی« انقلاب» را که بر برخی تحولات کشورها در دنیا حاکم است، کوچک میبینم که روی این تحول عظیم تاریخی مقطعی تعیینکننده ملت ایران بگذارم این (انقلاب اسلامی) به ادبیات و هنر، نیاز فراوانی دارد. درست مثلاینکه یکبار سنگین برای حملونقل خودش به ابزارهای سنگینتر، ابزارهای قویتر و نیرومندتری احتیاج دارد. یکوقت انسان در یک مسافرت، یک پیراهن و مثلاً یک زیرپوش و یک لباس ساده و خوراک یک روز را میخواهد بردارد، فقط یک ساک احتیاج دارد. یکوقت برای یک مسافرت بار سنگینی را، ابزارهای فراوانی را، آذوقه یک سال را میخواهد ببرد، طبیعی است که به وسایل بیشتری و باروبنههای زیادتری احتیاج دارد. این تمدنی که دنباله این تحول دارد میآید و خواهد آمد و بلاتردید دنیا را تحتالشعاع قرار خواهد داد؛ این ایدئولوژی و فرهنگی که با این انقلاب درخشید و طلوع کرد و به وسط السماء خواهد رسید و به ماه تمام بدل خواهد شد، بار معنوی و فرهنگی بسیار عظیمی است، و احتیاج دارد به ابزارهای فراوان. این ابزارها بهترینش، رساترینش، موجزترینش، نافذترینش، هنر است[1].
آنکسانی که تصور میکنند انقلاب اسلامی ایران با ادبیات و با هنر سروکاری ندارد، ربطی ندارد، خیلی پرت از معرکهاند، خیلی دورند و نمیفهمند اصلاً چه دارند میگویند و به کجا دارند میگویند. این انقلاب بیش از همه به یک ادبیات قوی، به یک فرهنگ غنی نیازمند است. من متعجبم، یعنی واقعاً در فکرم که اگر این انقلاب قرار بود توی یک کشوری پدید میآمد که خودش زبان غنیای نداشت، مثل بعضی از کشورهای آمریکای لاتین یا بعضی از کشورهای آفریقایی که یک زبانی مثل زبان فارسی با این سابقه تاریخی، با این ظرفیت عظیم که میدانید زبان فارسی ازلحاظ ظرفیت فوقالعاده است، یکی از بهترین زبانهاست؛ آن طوری که آدمهای اهل زبان و زبانشناسها میگویند ازلحاظ ظرفیت فوقالعاده است، اگر نداشت و قرار بود با همان زبان گُنگُلاس محلی بخواهد این فرهنگ را نقلوانتقال بدهد، یا از یک زبان بیگانه استفاده کند چه بلایی سر این انقلاب میآمد؟ این بلیّهای است که ما امروز دچارش نیستیم و ما امروز به یک زبان قوی، که داریم؛ و به یک فرهنگ عمیق و تاریخی و غنی، که داریم؛ و به یک ذهنیت فرهنگی در ملتمان و در همه مردممان، که داریم؛ و به یک هنر سطح بالا، که نداریم؛ به شدت نیازمندیم. همه ابزارهای لازم هست، اما آن هنر بُرّنده تیزی که امروز بتواند این ابزارها را سرهم کند و سوار کند و این ظرف را از محتوای فرهنگی این انقلاب پُر کند و ارائه بدهد؛ این را ما نداریم. این مشکل بزرگ کار ماست و به این به شدت نیازمندیم و باید دنبالش باشیم[1].
خود اسلام از اول در یک قالب صد درصد هنری ارائهشده، و آن قرآن است. قرآن از لحاظ زبان هنری یک چیز بینظیر و استثنائی است. آنجوری که شما عمق مفهوم یک جمله فارسی، یک ترکیب فارسی، یک لغت فارسی را میدانید یک آدم بیگانه ممکن نیست بداند، مگر بیگانهای که از کودکی سالهای متمادی در بین شما بوده، یا دارای استعداد فوقالعادهای باشد و سالهایی را باز با زبان سر کرده باشد. والا امکان ندارد که آن اعماق زیبایی هنری الفاظ و ترکیبات و اینها را یک آدم بیگانه بداند. اهل زبان همهشان متفقاند، شعرا، فصحا، بُلغا، و کسانی که در ادبیات و هنر صاحبنظرند از اول تا امروز در مقابل اوج هنری قرآن اظهار عجز کردهاند. اینکه حالا بهجای خود قرآن، ایده و ادبیات ابتدایی و اولی فکر و انقلاب، یک چنین ادبیات راقی و بالایی بوده، شما در انقلاب ما که نگاه کنید خواهید دید ما در انقلاب خودمان یک چنین چیزی نداشتیم. البته در بین مسؤولینی که با نهضت و مثلاً انقلاب سروکار داشتند و بهتر از همه، از جهات متعدد، در شخص امام یک امتیازاتی وجود دارد، ادبیات ویژه امام یک ادبیات باب این انقلاب؛ ساده، روان، بلیغ، نافذ، مردمی، همهکس فهم، بی تعقید و درعینحال درست؛ یک خصوصیاتی دارد ادبیاتش. اما این را شما مقایسه بکنید، آنچه که ظرفیت ادبی زبان ما، زبان انقلاب ما با قرآن اصلاً قابلمقایسه نیست[1].
علاوه بر این خود رسول اکرم (ص) از ظرفیتهای بالای ادبی سعی میکرده استفاده کند. پیغمبر هم در کلمات خودش، هم در کلمات رهبران اسلام در آن روزگار صحابه بزرگ و پیشوایان و اینها و هم علاوه بر اینها از شعر شعرا. پیغمبر از شعر شعرا که آن روز شعر رایجترین و بُرّنده¬ترین ابزار فرهنگی بود، تا آنجایی که ممکن بوده استفاده کرده. پیغمبر اکرم روی شعر، شاعر، جذب شاعر، وادار کردن شاعر به شعر، لبخند زدن به شاعر، تحسین کردن شاعر و ارزش کردن شعر، آنهمه سرمایهگذاری میکند؛ که این در صدر اسلام و در زندگی پیغمبر کاملاً مشهود است[1].
آنهم در جامعهای که چیزهای زیادی، تجملی و غیراصولی اصلاً مطرح نبود، و جامعهای که سیاحتش جهاد است، عزلتش جهاد است، که در روایات گوناگونی هست، هرکس میخواهد از دنیا بهره ببرد، برود جهاد کند؛ هرکس میخواهد سیاحت کند، برود جهاد کند. اینجور مکتبی و جهادی و مبارزه و انقلابی توی یک چنین جامعهای که شاید بعضیها خیال کنند، خب توی جامعه جهادی، دیگر شعر جایش کجاست؟! شما میبینید نه خیر، شعرا اینجا پیدایشان میشود، پیغمبر به اینها احترام میکند. شعر اینها خیلیهایش درباره جهاد هم نیست، درباره مسائل اصولی اسلام هم نیست، شعر، در مقابل شعر است. چون آن روز دشمن ضدانقلاب از ظرفیت ادبی بالایی برخوردار بود و شعرای برجستهای داشتند، پیغمبر شعرای اسلام را تشویق میکرد که بروند به مقابله با آنها تا فقط حرف آنها در تاریخ ثبت نشود و اسلام در مقابل این حربه تاریخیِ ماندگار که اسمش شعر است، بیدفاع نماند. این، صدر اسلام است. خب حالا ما در انقلاب خودمان هم، به این ظرفیت بالای هنری و توان بالای هنری نیازمندیم ]1[.
1-2- دیدار با شعرای سازمان تبلیغات اسلامی – 1369/1/31
ترکیبپذیری، یکی از خصوصیات زبان فارسی است، زبان فارسی، خصوصیتش ترکیبپذیری است و میتواند بینهایت مفهوم را در خودش جای بدهد. گمان میکنم که هیچ زبانی مثل زبان فارسی نیست. البته ما زبان سعدی و حافظ را توصیه نمیکنیم؛ زبان فصیح امروز را توصیه میکنیم[2].
1-3- دیدار با مدیران و مسئولان بخشهای خبری صداوسیما – 1369/12/12
فارسی صحیح، زبان شیرین و پر وسعتی است. الآن زبان ما، از زبان عربی وسیعتر است [2].
زبان فارسی، علاوه بر گسترش و ترکیبپذیری خودش، زبان بسیار خوب، شیرین و پر گنجایشی است و مثل یک بادکنک، صد برابر حجم فعلی خودش، قابلگسترش است ]2[.
1-4- دیدار با مدیران مراکز سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران – 1370/12/7
شما در خراسان برای مردم تاجیک - چه تاجیکهای شمال افغانستان که فارسیزباناند، چه مردم تاجیکستان که الآن بعد از هفتاد، هشتاد سال دارند احساس فارسی بودن میکنند برنامه پخش میکنید. هیجانی در آن مردم وجود دارد که میخواهند زبان فارسی را، زبان رودکی را - که متعلق به خودشان هم است - یا زبان شعرای برجسته و ادبای قدیمی ما را به خودشان نسبت دهند؛ این را شما باید توجه داشته باشید و جذب کنید. هرچه بشود برنامهی فارسیِ خوب پخش کنید، هرچه بشود بخصوص در آن منطقه از زبان فارسیِ صحیح و بدون غلط استفاده کنید، این به نفع ماست؛ یعنی به نفع همان هدفهایی است که عرض شد. حتی در ازبکستان و ترکمنستان عدهای فارسیزبان هستند؛ به مناسبت سیاستهایی که اتحاد جماهیر شوروی داشته، اینها تقسیمشدهاند. سمرقند و بخارا جزو تاجیکستان نیست؛ ولی زبانشان تاجیکی و فارسی است. فارسیزبانهایی که الآن در منطقه آسیای میانه هستند، متفرقاند و در یکجا جمع نیستند. همینطور بهطرف غرب که میرویم، زبان ترکیِ آذربایجانی اهمیت پیدا میکند. جمهوری آذربایجان جزو این کشور و این مجموعه بوده و به دلایلی، حدود صد و پنجاه سال است که از ایران جداشده است. انسان وقتی نگاه میکند، میبیند که آنها هدفهایی دارند، برای اینکه احساسات آذربایجانیهای اینطرف را تحریک کنند. البته اصل اینهایند؛ همیشه فرع به اصل برمیگردد؛ همیشه جزء بهکل برمیگردد؛ همیشه کوچکتر به بزرگتر جذب میشود؛ اما اینها میخواهند قضیه را بلعکس کنند؛ بزرگتر را به کوچکتر جذب کنند! [2]
1-5- دیدار با اعضای کنگرهی شعر حوزه – 1370/7/15
کشور و سرزمین ما، سرزمین هنر است؛ یعنی هنر جهانی از هزار سال پیش به اینطرف، درمجموع مدیون سرزمین ماست، مدیون زبان فارسی است [2].
1-6- دیدار با اعضای شورای عالی ویرایش زبان فارسی در صداوسیما – 1370/9/18
امروز متأسفانه زبان واقعاً در حال انحطاط است. درحالیکه منابع زبان فارسی ما همچنان محفوظ است، اما آدم میبیند زبانی که در اختیار نویسنده، گوینده، خبرده و حتی شاعر، ادیب، کتاب نویس و امثال اینهاست، به شکل بسیار بدی مطرح میشود و آنوقت این زبان قابل صدور نیست. ما باید بدانیم که وقتی این زبان از وطن خودش دور شد و به کشور بیگانه رفت، پارهای شکستگیها در آن به وجود خواهد آمد؛ باید فکر آن را بکنیم، اینجا مستحکم درستش بکنیم، که در آنجا اقلاً چیزی از آن باقی بماند [2]
نمیدانم از هند و پاکستان و مصر و ترکیه خبردارید، یا نه. این کشورها جاهایی است که زبان فارسی، سابقه و سلسله نسب و ریشه دارد؛ ولی متأسفانه مهجور شده است. ما بایستی تلاش وسیعی را شروع کنیم؛ و این نمیشود، مگر آن وقتیکه در این خانه و در این مرکز اصلی، چشمه زبان فارسی بجوشد [2].
زبان فارسی مثل همه زبانهای دیگر، محتاج نوسازی روزبهروز است. وقتی این ریشه سالم است، باید روزبهروز شاخه و برگهایش زیاد بشود و اتساع پیدا کند. متأسفانه این کار نشده است؛ نه اینکه امروز نشده، بلکه در تمام دوران پنجاه، شصتساله گذشته، جز کارهای فردی، هیچ کاری انجامنشده است. این فرهنگستانها چیزهای بسیار خنثایی بودند و از اول تا حالا تقریباً یکچیز حسابی بیرون ندادند. اگر یکوقت یک نویسنده حسابی، یک شاعر خوب، یک انسان بزرگ باذوق، توانسته در حد شخصی کاری انجام بدهد، یکقدم زبان را پیشبرده؛ و الا یک کار جریانی انجام نگرفته است [2]
امروز خوشبختانه قدر زبان فارسی برای مردم ایران بیش از گذشته شناختهشده است. در دوره گذشته، من با محافل ادبی و بعضی از اساتید زبان، کموبیش ارتباط داشتم. در آن دوره، کسانی که ادبیاتی بودند و بهطور سنتی اهل زبان بودند، فارسی را دوست میداشتند؛ اما خرج کنندگان زبان فارسی، یعنی بدنه نظام منظورم ملت نیستند؛ منظور، مسئولان و کسانی که وابسته به تشکیلات دولتی بودند برایشان اصلاً و ابداً مسئله زبان فارسی اهمیتی نداشت [2].
من خیال میکنم الآن کسانی که در مجموعه نظام هستند، قدر زبان فارسی را بیشتر میدانند؛ علتش هم این است که امروز ایران معتقد است برای دنیا پیامی دارد و آن اسلام انقلابی است. امروز اعتقادمان این است که برای دنیا پیامی داریم. این پیام، یک حامل و رسانه درستی میخواهد؛ و آن جز زبان، چیز دیگری نیست. چون به این پیام فکر میکنیم، این زبان بایستی بتواند واژهها و اصطلاحات مخصوص ما را منعکس کند؛ اصطلاحاتی که مقصود انقلاب را برآورده میکند و تفکرات نظام را منعکس مینماید. پس، امروز ما به یک زبان قوی و جاافتاده و پرظرفیت احتیاج داریم؛ و آن زبان فارسی است، که به حمدالله در دسترس ما هم هست [2].
در گذشته، اینطور فکر نمیکردند. در زمان قاجار، آن مسئولان دولتی اصلاً کمتر از این بودند که به این موارد فکر کنند؛ مگر افراد خاصشان. در زمان رژیم گذشته هم عده¬ای از همان ادبیاتیهای سنتی بودند و الا بدنه نظام اصلاً و ابداً اعتقادی به زبان فارسی نداشتند. اگر گفته میشد که مثلاً بناست اینجا زبان انگلیسی، زبان رسمی بشود، ککشان نمیگزید! کما اینکه دیدیم عدهای از اینها آزادانه مسئلهی خط لاتین و زبان اسپرانتو را بارها مطرح کردند! من در عمر خودم، دو، سه مرتبه در دو، سه مقطع، همین مسئله خط لاتین و زبان اسپرانتو را در مطبوعات زمان طاغوت خوانده بودم؛ اما حالا کسی جرئت نمیکند این حرفها را بزند. الآن هیچکس در ایران جرئت تفوّه به این حرفها را ندارد؛ اما آن زمان نه، راحت مینوشتند و به دنبال آن، شایعه میشد و جنجال به پا میگردید. این به خاطر آن بود که زبان فارسی برایشان اهمیتی نداشت؛ اما امروز اینطور نیست. امروز ما میتوانیم در این فضا ان شاء اللّه خدمت بزرگی به زبان فارسی بکنیم [2].
1-7- دیدار با اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی – 1370/11/27
باید اعتراف کنیم که در کار زبان فارسی تقصیر شده است. نهفقط در این چندساله اول پیروزی انقلاب که هرکسی به کاری مشغول بود، به این مهم چندان پرداخته نشد، بلکه در گذشته نیز تقصیرهای بزرگتر و بیشتری صورت گرفت و بااینکه در این کشور ادبا، شعرا، فارسیدانان و فارسیگویان بزرگی بودند، اما در این سنین متمادی، زبان فارسی آن رشدی را که بایستی میکرد و آن سعهای را که در دنیا باید پیدا میکرد، پیدا نکرد [5].
همانطور که اشاره کردید، یک روز از چین تا روم و همین آسیای صغیر، مرز زبان فارسی را تشکیل میدادند. انسان میبیند که در دوران عثمانی، دیوان و مکاتبات آنها به زبان فارسی بوده است و شعرایی به زبان فارسی داشتند. بهترین شعرای بخشی از دوران عثمانی، شعرای فارسیگو هستند؛ وضع هند و شبهقارهی هند هم که معلوم است. بنابراین، نفوذ زبان فارسی بسیار بوده است. هر زبانی که سعهی نفوذ آن زیاد باشد، طبیعی است که با خود فرهنگی را حمل میکند. کاری که امروز دولتهای استعمارگر و سلطهطلب میخواهند با خرج های زیاد و با اعمالنفوذهای فراوانی در دنیا انجام بدهند، زبان فارسی آن کار را بانفوذ طبیعیِ خودش کرده است. نمیشود باور کرد که نفوذ زبان فارسی به خاطر قدرت سیاسی کشور فارسیزبان است [5].
آن روزی که زبان فارسی در هند زبان رسمی بود، پادشاهان مغولی هند و تیموریها، اگر از سلاطین صفویه که در ایران بودند مقتدرتر نبودند، قدرت کمتری نداشتند. اورنگ زیب از معاصر خودش در ایران بهمراتب قویتر بود؛ یعنی یک کشور بسیار ثروتمند در اختیارش بود؛ ازلحاظ سیاسی قوی بود و تقریباً بر تمام منطقهی شرق آسیا نیز مسلط بود؛ اما زبان آن مردم، زبان فارسی بود. نمیشد گفت که زبان فارسی را که خود این سلاطین و خانوادهها و دیوانها و زنان و رعیتشان با شوقوذوق میپذیرفتند، به خاطر این میپذیرفتند که مثلاً کشور ایران و حکومت صفوی یا حکومت نادری روی آنها نفوذ داشتند؛ نخیر، مسئلهی نفوذ سیاسی نیست؛ بایستی در چیز دیگری جستجو کرد. هیچوقت ایران در دولت عثمانی نفوذی نداشته، که زبان فارسی را نفوذ سیاسی ما به آنجا ببرد؛ خودشان دولت مقتدری بودند؛ همیشه هم با کشور ایران در حال جنگ و درگیری بودند. اتفاقاً دورانی که زبان فارسی در ترکیه نفوذ داشته، تقریباً همان دوران صفویه است که در خود ایران زبان فارسی خیلی اوجی نداشته است. شعرای خوب ما در آن دوران فرار میکردند و از ایران میرفتند؛ اما ما میبینیم که در کشور عثمانیِ آن روز، زبان فارسی، زبان دیوانی و زبان شعری و زبان علمی و ادبی است؛ پس ناشی از نفوذ سیاسی نیست؛ یعنی نمیتوان گمان کرد که علت گسترش زبان فارسی، نفوذ سیاسی دولت فارسی ایران است. علاوه بر این، خیلی از سلاطین ایران اصلاً فارس نبودند. غزنویان و سلجوقیان شاید زبان فارسی را درست هم نمیفهمیدند. خود صفویه و قاجاریه هیچکدام فارسیزبان نبودند؛ اینها با فارسی خیلی انس و خویشاوندی نداشتند [5].
بنابراین، علت نفوذ زبان فارسی در چیز دیگری است؛ شاید یک مقدار در خود ذات این زبان است؛ یعنی ترکیب، شیوایی ویژه و آهنگی که این زبان دارد. من از بعضی کسانی که در مجامع جهانی خیلی حضور پیدا میکنند و نطقهای مختلف را میشنوند، شنیدم که میگفتند آهنگ زبان فارسی و نطقهای فارسی، گیراتر از آهنگ زبانهای دیگر است. ما هم گاهی میبینیم که بعضی از اشخاصی که از کشورهای متعدد به ایران میآیند و در اینجا صحبت میکنند، آن زیبایی و فراز و نشیب لطیف زبان فارسی در کلامشان احساس نمیشود. البته اینها را بایستی زبانشناسان بگویند؛ چیزی نیست که با گوش بشود فهمید؛ لابد موازین و معیارهایی دارد که اینها را زبانشناسان میفهمند [2].
علت دیگر نفوذ زبان فارسی، آن بار معنایی است که این زبان با خودش حمل میکند. زبان فارسی، فرهنگ غنیای را با خودش میبرده است؛ این فرهنگ امروز در اختیار ماست؛ عمدتاً هم فرهنگ اسلامی است؛ یعنی اسلام در این منطقه شرق عالم، از شبهقاره گرفته تا چین و تا هرجای دیگر که رفته، با زبان فارسی رفته است. خیلی نزدیک به نظر میآید که یکی از عوامل گسترش زبان فارسی در دنیا و لااقل در این ناحیه همراهی آن با دین و پیام دین و معارف دینی باشد؛ یعنی آنکسی که این دین و این معارف را میپذیرد، زبانی را هم که حامل آن است، میپذیرد. من دیدهام که قوالها در هند در مقبره شاه ولیالله مینشینند و اشعاری را به زبان فارسی میخوانند. البته فارسی را هم خیلی بد میخوانند؛ یعنی صدایشان خوب است، لیکن خواندنشان خیلی غلط دارد؛ درعینحال اشعار، همان اشعار عرفانی و معنوی فارسی است که یا از اشعار خود شاه ولیالله و یا از اشعار دیگران میخوانند. بنابراین، ما میتوانیم آن محتوای عرفانی و آن فرهنگ اسلامی را که شکل لطیف و زیبای خودش را در ایران داشته، عامل گسترش زبان بدانیم [2].
امروز هم همینطور است؛ امروز هم حقیقتاً زبان فارسی در دنیا جاذبه جدیدی پیداکرده است. من کسانی را از کشورهای عربی و غیرعربی دیدهام که زبان فارسی را از طریق رادیوی جمهوری اسلامی یاد گرفته بودند. جاذبه سخنان امام و حقایق انقلاب و مفاهیم انقلابی، اینها را با زبان فارسی مأنوس کرده بود و این زبان را میفهمیدند. هم در منطقه شرقی عربستان که صدای ما به آنجا میرسد، هم در پاکستان و بخصوص در هند، و هم در آفریقا ما این را دیدیم. من سال 59 هند بودم؛ در آنجا دیدم که کسانی به خاطر سرودهای انقلابی، زبان فارسی را میفهمند؛ مطمئناً در جاهای دیگر هم این معنا وجود دارد. بنابراین، هر جا که جاذبه این فرهنگ و این تفکر بتواند راهی باز کند و نفوذی بکند، زبان فارسی هم هست [2].
در چنین شرایطی، در کانون زبان فارسی، باید به این زبان رسید. این زبان خیلی سعه و ظرفیت دارد. البته در این زمینه من حرف تازهای برای حضار این مجلس ندارم. به نظر من، زبان فارسی از جهتی یک زبان استثنایی است [2].
زبان عربی با آن گسترش واژگانی که دارد، خصوصیت زبان فارسی را ندارد و آن، ترکیبپذیری زبان فارسی است. میشود با سلیقههای خوب، از زبان فارسی، بینهایت ترکیبهای خوب درست کرد. البته ترکیبهای غلط و بد هم میشود درست کرد، یک نکته دیگر، پیشبردن زبان است، واژهسازی برای زبان و پیشبردن و ترقی دادن زبان، یک امر بسیار مهم است [2].
بههرحال، بنده شخصاً بهعنوان یک آدم عاشق و شیفته زبان فارسی، به این مجموعه شما خیلی امید بستهام؛ امیدوارم که این مجموعه ان شاء الله بتواند کارهای بزرگ و اساسیای را در باب زبان فارسی انجام بدهد [2].
1-8- دیدار با اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران – 1370/12/5
ادبیات در حقیقت رابط میراث فرهنگی یک کشور از نسلی به نسل دیگر است؛ که اگر نباشد، ما میتوانیم پزشک و مهندس و صنعتگر و عالم داشته باشیم، اما برای دنیای دیگری؛ نه برای دنیای این جامعه و این مرزوبوم. ادبیات مثل آن ژنهای انتقال خصوصیات است که اصلاً وراثت و نسل را اینها حفظ میکنند. ادبیات است که اتصال یک ملت را به گذشته خودش، و فرزندی را به پدر نسلی خودش، ایجاد و حفظ و ثبت میکند. یک زمانی ادبیات ما ربطی به ادبیات امروز ما نداشته است؛ مثلاً دوران قبل از اسلام که ایران ناگزیر ادبیاتی داشته، آن ادبیات، این ادبیات امروز ما نبوده است و ما از آن ادبیات خبری نداریم؛ حتّی شاهنامه هم که دارد از آنها حرف میزند، یک چیز دیگر است؛ ادبیات ماست که دارد از زمانی چیزی را گزارش میکند؛ که حالا راست و دروغش هم به عهده خودش است. بنابراین، از آن زمانی که ایران ادبیاتش همین ادبیاتی است که امروز ما داریم، وحدت نسلهای مختلف، با ادبیات حاصل میشود؛ یعنی با شعر، با کلام، با سخن. البته هنر و یکی از اجزای آن، یعنی همین موسیقیای که شما گفتید یکی از بهترین وسایل انتقال ادبیات است [2].
دستگاههایی که مباشر امور ادبیات هستند، باید اثبات کنند که ادبیات، فقط یک سرگرمی و یک امر تشریفاتی و زائدهای در زندگی نیست؛ بلکه یک چیز ضروری است. فرض بفرمایید ما امروز مایلیم که آن ملتهایی که در اطراف عالم با فرهنگ و ادبیات ایرانی آشنا بودند، این ارتباط و اتصالشان محفوظ بماند. میدانید که استعمار ده¬ها سال متمادی شاید در بعضی جاها قرنها تلاش کرد تا آثار فرهنگ ایرانی را که در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلاً در هند این معنا کاملاً واضح است. آن وقتیکه کمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یکی از اولین تلاشهایش این بود که زبان فارسی را کنار بزند. این زبان اردو را که ملاحظه میکنید، ابتدا رسمی کردند، برای اینکه زبان فارسی را کنار بگذارند؛ بعد خودِ زبان اردو را هم کنار زدند و زبان انگلیسی را زبان رسمی کردند! از اوایل قرن نوزدهم این کار شروعشده و تا امروز هم ادامه دارد. اگر شما امروز به هند تشریف ببرید و با مردمِ غیر طبقات پایین انگلیسی حرف بزنید، همه آن را میدانند؛ چون زبانشان است. زبان رسمی، زبان دولتی و زبان اداری، زبان انگلیسی است؛ یک روز همینها زبان فارسی بوده است؛ یعنی زبان رسمی، زبان حکومت، زبان دیوان، زبان مراسلات و احکام و قوانین، فارسی بوده است. حالا ما میخواهیم این را برگردانیم؛ به چه وسیلهای میشود این زبان را برگرداند؟ ما گلستان سعدی و دیوان حافظ و کتابهای فارسیِ همان چیزهایی که از نسلهای گذشته، این زبان و ادبیات و فرهنگ را دارند منتقل میکنند، میفرستیم؛ آنها هم استقبال میکنند و میخوانند؛ این نقش ادبیات است، که به نظر بنده بسیار حائز اهمیت است [3].
1-9- برگرفته از کتاب دغدغههای فرهنگی - 1371/4/14
به نظر من، دیرپایی حزب توده در کشور ما و گسترش تشکیلاتش که خیلی وسیع و بدون سروصدا بود، دو عامل داشت؛ یکی همان موضوع سازماندهی بود که اینها برای آن یک استاندارد جهانی داشتند. آن سازماندهی از پیش آمادهشده در خارج، بدون هیچ زحمتی، به همهجا داده و پیاده میشد. دیگر اینکه، اینها از سالهای دوران اختناق رضاخان، ادبیات قوی داشتند. شما دیدید بعد از انقلاب، بلافاصله اینها «کانون نویسندگان» را روبهراه کردند و اگر این کانون نویسندگان نبود، اینها توفیقات چنینی نداشتند. صدها کتاب چاپ کردند و هزارها جزوه و نوشته و تحلیل در جاهای مختلف منتشر کردند. ما اینها را در همان فاصله کوتاه دو، سه سال اول انقلاب دیدیم. این ازنظر کسانی که بخواهند آن کار را انجام دهند یا برای کسانی که بخواهند تحلیل بدهند، سرمایه عظیمی است. البته حزب توده، حزب باطلی بود. هم ایدئولوژیاش باطل بود، هم آدمهایش آدمهای فاسد و بدی بودند و هم بعضی از اینهایی که سرکار بودند و ما از نزدیک میشناختیم، آدمهای بسیار بیربطی بودند. لکن این مرکزیت به آنها کمک میکرد که کارهای مهمی انجام دهند [1].
1-10- برگرفته از کتاب دغدغههای فرهنگی - 1371/5/21
من وقتی به تنوع ابزارهای دشمن نگاه میکنم، میفهمم چقدر این قضیه برای اینها اهمیت داشت. یکی از کارها این بود که جریان ادب و هنر و فرهنگ انقلابی را در کشور تحقیر کنند و به انزوا بکشانند. این یکی از کارهایشان بود. ازجمله کارهای مهمی که انقلاب کرده، یکی این است که یک عده عنصر فرهنگی و ادیب و هنرمند و دارای اقتدار فرهنگی تربیتکرده و بحمدالله کم هم نیستند. شعرای زیادی به وجود آمدند؛ داستان نویسان زیادی به وجود آمدند؛ نویسندگان قلمزن دقیق فارسینویس محکمی به وجود آمدند و بحمدالله هستند. البته اینها تا شخصیت درجه یک بشوند، هنوز فاصلهدارند، اما کسانی که شخصیت درجه یک بشوند، در این مجموعهای که انقلاب پدید آورده، زیادند. مادر میهن ما، در دوران استبدادهای اواخر دوران پادشاهی، سترون و عقیم شده بود. حقیقتاً آدمهای بزرگ، نویسندگان بزرگ، هنرمندان بزرگ، بهخصوص در بعضی از رشتههای هنری، پرورش پیدا نمیکردند. لکن امروز میبینیم در میان بچههای جوان ما، سینماگران خوب، نمایشنامه نویسان خوب، کارگردانان خوب، شعرای خوب و داستان نویسان خوب زیادند. انقلاب است که این نیروها را آزاد کرد [1].
1-11- دیدار با رایزنهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور – 1372/5/17
مقام معظم رهبری در بیاناتشان از توزیع کتابهای باارزش و مفید به زبانهای مختلف در خارج از کشور بهعنوان یک کار فرهنگی لازم و ضروری نام بردند و بر اهمیت استفاده از مترجمین زبردست برای ترجمه صحیح و دقیق کتابهای موردنظر تأکید کردند [2].
حضرت آیتالله خامنهای استفاده از روشهای جدید برای انجام فعالیتهای فرهنگی و تبلیغاتی را ضروری دانستند و فرمودند: «مسئولین فرهنگی باید عمیقترین و بهترین کارایی و صائبترین تدبیر را داشته باشند که ترویج زبان فارسی یکی از بهترین کارهاست« [2].
1-12- دیدار با جمعی از استادان ادبیات فارسی در کشورهای مشترکالمنافع - 18/11/1372
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی جمعی از ایرانشناسان و استادان زبان و ادبیات فارسی در کشورهای مشترکالمنافع و قفقاز را به حضور پذیرفتند و طی آن ضمن ارائه رهنمودهایی، از زبان و ادبیات فارسی بهعنوان مسئله مشترک ملتهای فارسیزبان یادکردند. در این ملاقات مقام معظم رهبری با تأکید بر اهتمام ویژه به رشد و اعتلای زبان فارسی در ایران، فرمودند: «زبان فارسی یک زبان زنده، شیرین، گسترده و برخوردار از خصوصیات برجسته زبانشناسی است که هیچ محدودیتی ندارد و تمامی مفاهیم مهم، ظریف، دقیق و جدید را میتوان با آن بیان کرد. زبان فارسی به لحاظ دایره گسترده لغات و جنبه واژگانی و قدرت ترکیبی آن، زبان نیرومندی است و اهمیت و ارزش بسیار بالایی دارد» ]2[.
حضرت آیتالله خامنهای، بار فرهنگی زبان فارسی را در فرهنگ و تمدن جهانی درخور توجه دانستند و فرمودند: «این باور حقیقی وجود دارد که در میراثهای فرهنگی ملتها، آنچه که به زبان فارسی در دسترس انسانها وجود دارد، از بسیاری زبانهای دیگر بیشتر است و زبان فارسی رایج، حدود هزار و دویست سال ذخیره فرهنگی برجسته دارد که میتوان از آن برای پیشبرد فرهنگ بشری استفاده کرد و به آن غنا بخشید» [2].
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به برجستگیهای موجود در زبان و ادبیات فارسی فرمودند: «آنچه که از حکمت، معرفت و اندیشه والای بشری در دیوانهای شعری زبان فارسی گنجاندهشده است بسیار مهم و قابلتوجه است و در این زمینه میتوان به حکمت، معارف الهی و اندیشه موردنیاز بشری که در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی موجود است، اشاره کرد» [2].
مقام معظم رهبری قدمت هزارساله داستانسرایی تاریخی در شاهنامه فردوسی را از ذخایر زبان فارسی دانستند و فرمودند: «هماکنون در ایران، زبان فارسی و اهمیت آن موردتوجه اهل ادب قرار دارد و برای رشد و اعتلای آن اهتمام زیادی به عمل میآید. اما متأسفانه در دوران رژیم گذشته زبان فارسی، هدف تهاجم محسوس و ویرانگر زبانهای غربی بهویژه انگلیسی قرار گرفت و امروز بهرغم روحیه انقلابی مردم برای حذف کلمات فرنگی گویش فارسی، آنچه که هنوز از واژههای فرنگی در زبان فارسی باقیمانده است فراوان و تأسفبار است« [2].
حضرت آیتالله خامنهای از زبان بهمثابه موجودی زنده و نیازمند رشد، پیشرفت و توسعه یادکردند و فرمودند: «جلوگیری از رشد زبان و مخلوط کردن آن با لغات بیگانه، زبان را از درستی و استواری خود خارج میکنم و متأسفانه این مسئله در دوران رژیم گذشته در کشوری که مرکز و قلب فارسی در جهان است علیه زبان فارسی به وقوع پیوست و این امر ازآنجا ناشی میشد که در دستگاه حاکم، علاقه، عشق و محبت واقعی نسبت به زبان فارسی وجود نداشت« [2].
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به برداشته شدن موانع موجود بر سر راه رشد و اعتلای زبان فارسی در کشورهای فارسیزبان، فرمودند: «زبان فارسی در برههای از زمان، زبان رسمی بخش وسیعی از جهان بوده است و در دو قرن پیش از این در هند، آسیای صغیر و ترکیه امروز، زبان فارسی رایج بوده و به نظر ما در صدسال اخیر یک تلاش حسابشدهای را علیه زبان فارسی از هند آغاز کردند که دامنه آن بهتدریج عثمانی، ترکیه جدید و سپس آسیای مرکزی را در برگرفت و حرکتهای گستردهای برای محدود کردن زبان فارسی به عمل آمد. اما درعینحال زبان فارسی با استواری و قدرت تمام پابرجا باقیمانده است«[2].
مقام معظم رهبری ضرورت کار و تلاش بیشتر در راه پیشرفت زبان فارسی را مورد تأکید قراردادند و در پایان سخنانشان فرمودند: «همکاری عمومی و بینالمللی فارسی میان ملتهای فارسیزبان و علاقهمندان زبان فارسی ضرورت دارد و امید است در این زمینه شاهد تحقق یک کار برجسته و بزرگی باشیم« [2].
1-13- دیدار با نخستوزیر پاکستان -1372/9/18
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با خانم بینظیربوتو نخستوزیر پاکستان، نقش زبان فارسی را در شبهقاره بهویژه پاکستان حائز اهمیت بسیار دانستند و فرمودند: «توسعه هر چه بیشتر ارتباطات فرهنگی ایران و پاکستان با گسترش زبان فارسی در پاکستان به نزدیکی هر چه بیشتر دو ملت کمک خواهد کرد و به اعتقاد ما همکاریهای جدی، واقعی و دنبالهدار در زمینه زبان فارسی به سود دو کشور خواهد بود» [2].
1-14- دیدار با جمعی از کارگران و معلمان – 13/2/1374
ملت ایران باید از اعماق دل به دو سلسلهی پادشاهی پهلوی و قاجار، لعنت بفرستد که این دو سلسلهی خبیث، دو بالِ مملکت و پیکرهی عظیم این ملت کهن، باهوش و بااستعداد را بریدند. نه علم و نه کار، هیچکدام را برای این ملت فراهم نکردند. کاری که بود، کارهای بیارزش یا کمارزش بود. علمی که بود، علم تقلیدی و دستدوم بود. آن کاری را که از دل میجوشد و حقیقتاً پوشش و حلیهی حیات میبخشد و کارهای اساسی در مملکت صورت میدهد، ترویج نکردند. هرچه توانستند، قلعوقمع هم کردند و بساط علمی را که از دل میجوشد و در آن ابتکار هست، برچیدند. آن خاندانها این جرائم را دارند. نتیجه این شد که ملّت ایران که در مسابقهی علم و پیشرفت تمدّن و دانش و تجربه، یا از دیگران جلوتر بود یا اقلاً کسری نداشت، سالها عقب ماند. اوّل خانوادهی قاجار - از ناصرالدینشاه به بعد - بعدش هم خانواده پهلوی - این پدر و پسر - حقیقتاً چوب حراج به موجودی این ملت و کشور و سرمایههای معنویاش زدند. «تلک امّه قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم.» آنها رفتند و سروکارشان با خداست. سزای اعمالشان را هم میبینند.
1-15- دیدار با اعضای مجمع بینالمللی استادان زبان فارسی - 1374/10/16
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجمع بینالمللی استادان زبان فارسی، طی سخنانی، زبان فارسی را بهعنوان یک میراث عظیم، باشکوه و بسیار ارزشمند فرهنگی برای ملتهای فارسیزبان یادکردند و خصوصیات مهم آن را برشمردند [2].
مقام معظم رهبری از زبان فارسی بهعنوان رمز هویت ملی نام بردند و فرمودند: «زبان فارسی در واقع جویبار پرفیضی از گنجینه عظیم مواریث فرهنگی ایرانیان و ملتهای فارسیزبان است و برای ملتهای دیگر نیز پدیده ای بسیار بزرگ و شکوهمند محسوب میشود. زبان فارسی از گسترش واژگانی و ظرفیت ترکیب پذیری برخوردار است، آهنگی گوشنواز، به هنجار و زیبا دارد و با تکیه بر خصوصیات واژگانی و ترکیبی خود میتواند هر بخشی از گستره معارف بشری را ارائه دهد و آن را بیان کند» [2].
حضرت آیتالله خامنه ای، زبان فارسی را زبان شعر، فلسفه و معارف دانستند و فرمودند: «زبان فارسی وسیله ای انحصاری برای دست یافتن به مفاهیم والا و حکمت عظیم و بینظیری است که در میراث فرهنگی این زبان، در کتابهای علمی، ادبیات، حکمت و اخلاق بهصورت شعر و نثر وجود دارد و بر همین اساس زبان فارسی برای تمام کسانی که علاقهمند به معارف والای بشری هستند، یک ذخیره مهم، باارزش، قابل فراگیری و پیگیری است»[2].
رهبر معظم انقلاب اسلامی جاذبه زبان فارسی را عامل گسترش آن به هند و آسیای صغیر دانستند و افزودند: «بدون تردید اسلام از طریق زبان فارسی و فارسیزبانان به چین، شبهقاره و بخشی از آسیای میانه گسترشیافته است و بسیاری از کسانی که در این مناطق به اسلام گرویدهاند، هنوز یادگارها و نشانههای زبان فارسی را در کلمات و اصطلاحات دینی خود حفظ کردهاند و این خود مایه سربلندی و افتخار است» [2].
مقام معظم رهبری به مظلومیت زبان فارسی اشاره کردند و با تأکید بر ضرورت تلاش در جهت اعتلای هر چه بیشتر آن فرمودند: «زبان فارسی، زبان فاخر، زیبا، رسا و پرظرفیت است و محموله بسیار عظیمی از گنجینه معارف بشری و میراث ذهنیات و عقلیات بشری را با خود به همراه دارد، بنابراین فارسیزبانان و علاقهمندان و دوستداران این زبان در سراسر جهان و صاحبان ذوق و اندیشه باید با جدیت کامل و اهتمام فراوان، تلاش مضاعفی را برای اعتلای زبان فارسی به عملآورند» [2].
حضرت آیتالله خامنهای از عرضه مفاهیم عظیم انقلاب اسلامی بهعنوان یک خصوصیت مهم زبان فارسی یادکردند و فرمودند: «امروز در ایران به برکت انقلاب اسلامی، بسیاری از سخنان والا، درست و دلنواز بر زبانها جاری میشود که بسیاری از ملتها درک درستی از آن ندارند بنابراین زبان فارسی که محموله عظیمی از این معارف را در اختیار دارد، میتواند نقش بزرگی را در انتقال آن به جوامع بشری ایفا کند» [2].
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان ضرورت پاسداری از زبان فارسی در ایران و کشورهای فارسیزبان را بهعنوان یک وظیفه بزرگ مورد تأکید قراردادند و افزودند: «برای گسترش زبان فارسی و ایجاد عناصر حیات و تکامل در این زبان، باید از ظرفیتهای موجود در آن حداکثر استفاده به عمل آید و توجه مسئولان فرهنگستان زبان فارسی به این مهم ضروری است. همچنین زبان فارسی در زمینه ترکیب، زبان معجزه گری است و باید از ظرفیت عظیم و شگفتآور ترکیبی آن استفاده شود» [2].
مقام معظم رهبری زبان را پدیدهای زنده توصیف کردند و فرمودند: «زنده بودن زبان به آن است که میتواند از بیرون محدوده خود لغتهای دیگر را جذب کند و برای وارد کردن لغتهای دیگر به زبان فارسی لازم است آنها، پارسی¬گونه شوند و اوزان و هنجار این لغات فارسی شود. پارسیگری به مفهوم دادن هنجار فارسی به لغتهای غیرفارسی است و این مهم باید در فرهنگستان زبان و ادب فارسی موردتوجه قرار گیرد» [2]
حضرت آیتالله خامنهای درآمیختن زبان فارسی با لغات جعلی را خیانت به زبان فارسی دانستند و در پایان سخنانشان با تأکید بر لزوم پالایش زبان فارسی از کلمات جعلی و اشتباه فرمودند: «زبان فارسی کلمه طیبهای است و اصل ثابتی دارد و انتظار میرود که روزبهروز پیشرفت کند و جهانیان بتوانند از این زبان استفادههای فراوانی را به عملآورند» [2].
1-16- دیدار با رئیس صداوسیما و مدیران معاونت سیاسی – 1375/2/13
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با رئیس صداوسیما و مسئولان بخشهای معاونت سیاسی این سازمان ضرورت بهرهگیری از ادبیات صحیح زبان فارسی را در بخشهای مختلف خبر صداوسیما یادآور شدند و فرمودند: «زبان، موجودی زنده است که هیچگاه در حالت سکون باقی نمیماند» [2].
1-17- دیدار با مدیران و مسئولان مطبوعات کشور – 1375/2/13
فارسی، زبانی غنی و شیرین است. هزار شیوه در کار فارسیگویی و فارسینویسی برای عنوان زدن وجود دارد [2].
عید نوروز از آن عیدهایی است که ما، به خلاف بعضی کسان، به آن خیلی ارادت داریم. باری؛ سید علیخان مدنی از علمای شیرازی تبارِ اهل و ساکن مدینه است. یعنی پدرانش، چند نسل در مدینه زندگی کردهاند. سید علیخان، مردی بزرگ، ادیبی طراز اوّل، شاعری توانا و عالمی فحل است. در بین کسانی که خارج از میهن زندگی کردهاند تقریباً شیخ بهایی دوم یا شیخ بهایی درجهی دو است. البته او در آخر عمرِ خود به شیراز رفت، در آنجا زندگی کرد و به گمانم در شیراز هم از دنیا رفته است. نمیدانم قبرش کجاست. وی کتابهای بسیار خوب و وزینی دارد و ادبای معروف، دائماً به کلام نثر و نظم او استناد میکنند. پدر سید علیخان هم از علمای مدینه بود که یک روز به دعوت یکی از سلاطین محلی هند، که مذهب تشیع هم داشته و ظاهراً در دکن حکومت میکرده است، از مدینه به هند میرود و سالها در آنجا میماند. سید علیخان به مرحلهی نوجوانی که میرسد، همراه با مادرش از مدینه عازم هند میشوند و با زحمت و مشقّت زیاد، به پدر خانواده میپیوندند. پدر، وقتی نوجوان خود را میبیند، او را برای فراگیری علوم متداول زمان، نزد اساتید مبرّز میفرستد و به تربیتش میکوشد. پدر، چندین سال است در هند زندگی میکنم (درست توجّه کنید!) محیط، هند است و در هندِ آن زمان هم زبان فارسی، زبان رایج بوده است. دوره، دورهی تیموریهاست و گاهِ اوجِ زبانِ فارسی در هند. اما اینها عرباند، و به زبان عربی تکلّم میکنند. سید علیخان که شاعر است، قصاید غرّایی به زبان عربی میسراید. عید نوروز که از راه میرسد، سید علیخان برای تهنیت عید به پدرش، قصیدهای به زبان عربی میگوید و به او تقدیم میکنم. عناصر قصّه را جمع کنید! شاعر، عرب. ممدوح، عرب. مکان، هندوستان. زبانِ رایج، فارسی. قصیده دربارهی عید نوروز، به عربی! آیا قصیدهی عربی سید علیخان مدنی در خصوص عید نوروز، مایهی افتخار به یک سنّت تاریخی نیست؟ [3]
1-18- دیدار با نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور – 1375/5/29
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، تشخیص دقیق و صحیح اهداف و شکل مطلوب انجام هر کار را لازمه به سامان رسیدن آن کار توصیف کردند و فرمودند: «سفرای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور برای موفقیت در انجام وظایف خود باید با ماهیت، اهمیت و ارزش کار فرهنگی و نیز چگونگی به انجام رساندن این مسؤولیت سنگین دقیقاً آشنا باشند تا بر اساس آن شتاب و جهتگیری حرکت خود را تنظیم، تصحیح و تکمیل کنند» [2].
حضرت آیتالله خامنهای ضرورت توجه نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را به محتوای فرهنگ ایران اسلامی و نیز ابزار انتقال آن مورد تأکید قراردادند و فرمودند: «فرهنگ ایران اسلامی نمایشگر آن روح و محتوایی است که انقلاب اسلامی به ارمغان آورد و ملت ایران آن را با دل و جان پذیرفت و برای آن تلاش کرد. این مجموعه را باید فرهنگ قابل انتقال و تبیین و تبلیغ بهحساب آورد و در ارائه و انتقال آن حتی ابزارها را نیز موردتوجه قرار داد» [2].
رهبر معظم انقلاب اسلامی از ترویج زبان فارسی در هر نقطهای از دنیا بهعنوان یک کار بسیار مهم فرهنگی نام بردند و خطاب به نمایندگان فرهنگی ایران در خارج از کشور فرمودند: «در هر جای دنیا که هستید باید نسبت به ترویج زبان فارسی اهتمام کنید زیرا برای رساندن پیام انقلاب و تفکر اسلام انقلابی کاربرد زبان فارسی در حال حاضر بیشتر از کاربرد هر زبان دیگری است. گسترش زبان فارسی بههیچوجه به مفهوم ناسیونالیسم ایرانی نیست و کسی که در هر نقطهای از جهان زبان فارسی را فرابگیرد، قادر به درک صحیح و دقیق مفاهیم برجسته، قوی و عمیق انقلابی در ایران اسلامی خواهد بود و بهاینترتیب محتوا و قالب پیام انقلاب اسلامی ایران به ذهن مخاطبان خود منتقل خواهد شد» [2].
1-19- برگرفته از کتاب دغدغههای فرهنگی - 1375/6/28
در یک کشور، مسئله ادبیات و فرهنگ، مسئله اصلی است؛ چه در آن دورانی که کشور و ملتی در حال یک تحول اساسی است و چه در دوره بازسازی و بازپروری ذخایر ملی و پس از آن. در همه دوران، گرهگشایی اصلی، بهوسیله فرهنگ است؛ که پایه¬های اساسی فرهنگ هم، همین ادبیات و هنر است. بالاخره وقتی ما از فرهنگ حرف میزنیم، در درجه اول، از شعر، از داستان، از نویسندگی، از بخشهای مختلف هنری و نظیر آن حرف میزنیم. اینهاست که در ذهنیت و عمل مردم تأثیراتی دارد. حتی فرهنگ عامیانه، یعنی آن بخش دیگر از فرهنگ هم که ازلحاظ گسترش کمّی وسیعترین انواع فرهنگ است محصول و شکلگرفته بهوسیله همین ادبیات و هنر است [1].
اگر بخواهد تحولی در یک کشور انجام گیرد، فرهنگ کارگشاست. اگر ملتی بخواهد فرض بفرمایید در یک دوران اشغال بیگانه، خود را از اشغال بیگانه نجات دهد، بیش از ثروت و تواناییهای صنعتی و ذخایر زیرزمینی آن ملت و بقیه معیارها و شاخصهایی که وجود دارد، باز فرهنگ آن ملت به کار میآید تا بتواند خودش را از اشغال بیگانگان نجات دهد [1].
البته بعد از انقلاب، خوشبختانه رادیو و تلویزیون از انحصار یک طبقه خاص بیرون آمد و شعر جوانان فراوانی، بهوسیله خودشان یا دیگران، به مناسبت مجامع شعری و مناسبتهای گوناگون، در رادیو و تلویزیون خوانده میشود. سابق اینطور نبود. در سابق، کسانی حق داشتند، مثلاً در رادیو شعر بخوانند که دارای خصوصیاتی بودند که آن خصوصیات، به محتوا و ماهیت هنر هم تأثیر خیلی زیادی نداشت. وابستگیها و ارتباطها و بعضی از خصوصیات شرط بود. انسان میبیند که چطور این جوانان در میدان شعر واردشدهاند؛ ما امروز چقدر شاعر داریم [1].
یک نفر از اهل شعر و ادب که علیالظاهر گمان میکنم آماری هم در این زمینه داشت دو، سه سال قبل به من میگفت که آمار سرایندگان شعر بعد از انقلاب، چند برابر قبل از انقلاب است. این امر خیلی مهمی است. این نشاندهنده آن است که در این کشور، هنر در بین آحاد مردم، گسترده است؛ استعداد، فراوان است. استعدادهای گوناگونی هست. متأسفانه این استعدادها به کار گرفته نشده است. در رژیم گذشته، در این بخش بهخصوص، نهایت کمکاری انجامگرفته است؛ این را توجه کنید، نهایت کمکاری. یعنی در آن زمان، هر چیزی که احتیاج داشته است به اینکه باتدبیر و برنامهریزی دنبال شود، معطلمانده است. مگر چیزهایی که بهطور طبیعی، مثل چشمهای، خودش میجوشیده و جاری بوده است. اما هر کاری از زمینههای فرهنگی که احتیاج به پیگیری و تلاش مسؤولین در سطوح بالا داشته است، همینطور نصفهکاره و معطل و معوّق مانده است [1].
داستان، مقوله خیلی مهمی است. البته ما سابقه زیادی در داستان داریم؛ از قدیم قصهنویسی وجود داشته است. همین داستانهای شاهنامه را شما ببینید؛ هزار سال است که شاهنامه در کشور ما وجود دارد. آن داستانپردازی فردوسی، چیز کمی نیست؛ خیلی مهم است. تازه خود او از کتابهای دیگر گرفته است. اگر ما از دوره قبل از اسلام صرفنظر کنیم، دوره اسلامی، دورهای است که سابقه داستانگویی، داستانپردازی و داستاننویسی ما کم نیست. درعینحال شما بفرمایید ببینید که در کشور ما، همین داستاننویسی، چقدر پیشرفت کرده است؟! اگر از من بپرسند، میگویم تا قبل از انقلاب مطلقاً پیشرفت نداشته است! رژیمهایی که مدعی بودند با مسائل ایرانی سروکار دارند آنها اسلام را مدعی نبودند، ولی بالاخره دم از ایرانی گری که میزدند نتوانستند در زبان فارسی که زبان ملی ایران است، چیزی را عرضه و تولید کنند که قابل ترجمه به زبانهای دیگر باشد. ما در آن قسمتها، خیلی ضعیف هستیم؛ درحالیکه در دنیا، بهخصوص در بعضی از کشورها، چقدر کارهای بزرگ و ارزندهای انجامگرفته است [1].
فرض بفرمایید داستانی در ایران، داستان امیرارسلان نامدار است. البته قصه است؛ قصه سرگرمکنندهای هم هست؛ اینطور به ذهن من میآید که یکی از قصه گوهای پادشاهان قاجار، ظاهراً برای خواب کردن شاه یا یکی از اُمرای عالیرتبه قاجار، هر شب میرفته و پهلوی او مینشسته و برای او مقداری قصه میبافته است که محصولش همین قصه امیرارسلان نامدار است. البته من هیچ تحقیقی در این مورد ندارم؛ فقط به گوشم خورده است. اگر این حرف راست باشد، معلوم میشود که در دوره قبل از ما، یک ذهن خلاقی در حد امیرارسلان نامدار بوده است. این یک استعداد است. نمیدانم شما امیرارسلان را خواندهاید یا نه؟! من در زمان جوانی، این کتاب را خواندهام. بالاخره یک قصه بزرگ، شاید هزار صفحه ای است. بافندگی، خیالپردازی و تخیّل در آن، خیلی زیاد است. یعنی چنین استعدادهایی وجود داشته است که اگر یک آدم باشعور، اهل فرهنگ، قدردان و لایقی در آن دورهها وجود میداشت چون پرداختن به کارهای فرهنگی لیاقت میخواهد ممکن بود بتواند این استعدادها را در آن دوره، به فعلیتها و واقعیتهایی تبدیل سازد که امروز در دنیا بدرخشد. کما اینکه اتفاقاً در همان دورهها یعنی اواسط دوره قاجار که قرن نوزدهم اروپاست قرنِ تولد بزرگترین و ماندگارترین رمانهای دنیا، چه در فرانسه و چه در روسیه است. باارزشترین و معروفترین رمانهای دنیا، که شاید امروز هم بعضی از آنها را بشود گفت که بهترین رمانهای دنیاست، در همان دوران، در کشورهای اروپایی ازجمله در فرانسه بهترینش در فرانسه در روسیه و مختصری در انگلیس نوشتهشده است. ولی متأسفانه این استعدادها در ایران قبل از انقلاب، هیچ پرورش پیدا نکرده است. بعد از انقلاب کارهای نسبتاً خوبی انجامشده است، اما حرکت، مناسب با شأن این ملت و این توانها و استعدادها نیست [1].
1-20- دیدار با گروهی از جوانان و نوجوانان – 1376/11/14
ادبیات، طبعاً مقوله خوب و مطلوبی است؛ منتها هنر - هنری که با ادبیات، نسبت نزدیک دارد؛ مثل هنر شعر، یا بعضی هنرهای دیگر - تأثیرش بیشتر است. نظر من نسبت به شعر، نظر بسیار مثبتی است. معتقدم شعر، هنر بسیار خوبی است. قریحه شعری یک موهبت الهی است و شعر و همه هنرها، یک توان و قدرت و تعبیر رسایی از تخیلات ظریف انسان هستند. بعضی از تصورات و تخیلاتِ انسانی هست که جز با زبان هنر و با توصیف هنری، با هیچ زبانی قابل توصیف و بیان نیست. اگر هنر نبود، خیلی از ما فیالضمّیر انسان، ناگفته و توصیف نشده باقی میماند. البته شعبههای گوناگون هنر، هرکدام خصوصیتی دارد. یکی از بهترینهایش که با ادبیات ارتباط نزدیک دارد، شعر است و شعر، هنر رسا و بلیغی است. زبان شعر، بسیار گویاتر از هنرهای دیگر است؛ یعنی زبان نقاشی، موسیقی و بعضی هنرهای دیگر، بهاندازه زبان شعر، گویا و توانا نیست. البته شعر خوب، نه هر شعری؛ شعری که حقیقتاً هنر تخیل در آن حضورداشته باشد و لمس شود. ضمناً بعضی از هنرهای دیگر که توصیفشان بهدقت هنر شعر نیست، دایره شعورشان وسیع است؛ مثلاً وقتی شعر فارسی میگویید، فقط یک فارسیزبان از زیباییهای شعر فارسی استفاده میکند، همچنان که از زیباییهای یک شعر عربی، فقط یک عربزبان استفاده میکند. حتی کسی که عربی را هم بلد است، زیباییهای یک شعر عربی را مثل یک عربزبان نمیفهمد. لیکن نقاشی اینطور نیست؛ شما یک نقاشی که میکشید، دیگر زبان نمیشناسد، مرز زبان ندارد. موسیقی هم تا حدود زیادی همینطور است. بعضی هنرهای دیگر نیز همینگونه است [2].
البته بعضی از حرفها هست که اصلاً نمیشود با زبان معمول بیان کرد؛ بعضی از تصورات هست که جز با زبان ادب و هنر بیان نمیشود. در شعر میشود بیان کرد، در کارهای ادبی و هنری میشود بیان کرد؛ اما خیلی از آنها را در زبان معمولی نمیشود گفت [2].
1-21- برگرفته از کتاب دغدغههای فرهنگی - 1377/2/22
یکی از عواملی که هنر و ادبیات را در هر کشوری به شکوفایی میرساند، حوادث سخت، ازجمله جنگ است. زیباترین رمانها، بهترین فیلمها و شاید بلندترین شعرها، در جنگها و به مناسبت جنگها نوشتهشده، به تصویر کشیده شده، سروده شده و به وجود آمده است. در جنگ ما هم همینطور بود[1].
یکی از چیزهایی که راحت در خدمت پول قرار میگیرد، ادبیات و قلم و هنر و شعر است؛ تعجبی ندارد! ما شعرای بزرگی داشتیم که برای فلان پادشاه شعر گفتند و او را ستودند؛ درحالیکه درخور لعن و نفرین بودند. ما کسان زیادی داشتیم که به خاطر پول، به خاطر دنیا و به خاطر شهوات، از بنیانهای پلید و زشت حمایت کردند؛ درحالیکه باید از آنها تبرّی میجستند. هیچ بُعدی ندارد. البته عرض کردم که این اطلاع نیست؛ این حدس است. میخواهند روال را به عقب برگردانند. نباید روشنفکران مسلمان ما این را اجازه بدهند. اینکه میگویم نباید اجازه بدهند، مقصودم این نیست که حالا بلند شوند دعوا کنند؛ نه خیر، میدان روشنفکری، میدان مشت و امثال اینها نیست. میدان فرهنگ و روشنفکری، میدان همان فرهنگ است؛ ابزارهایش، ابزارهای فرهنگی است. جوانانی که اهل مقولات روشنفکریاند، باید در میدان فعال شوند. جوانان! خودتان را بسازید [1].
1-22- دیدار با مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان - 1377/2/23
کشور ما خوشبختانه کشور هنر و ادبیات است. نمیخواهم بهطور مطلق و بیمطالعه ادعایی را بکنم که حالا در خیلی از رشتههای هنری، یا بلد نیستیم، یا عقبیم، یا مقلدیم! در این بحثی نیست؛ لیکن طبیعت این تاریخ، بیشتر یک طبیعت ادبی و هنری است و گذشته ما، طبیعت ما و ادبیاتِ خیلی قوی ما هم این را نشان میدهد [2].
ده نکته در ادبیات، حائز اهمیت است: یکی پیشبردن ادبیات در هر عصری که به عهده کسانی است که سروکارشان با ادبیات است و در هر بخشی از بخشهای ادبیات، نسبت به آن آگاهی، توانایی و خبرویت دارند. یک نکته خرج کردن درست ادبیات در سطح کشور، در سطح جامعه، یا در سطح جهان است؛ هرجایی که در بُرد ادبیات ماست. البته روزی از قسطنطنیه، یا از استانبول تا آسیای شرقی، برد ادبیات ما بود. خوب؛ زمانی اینطور بوده است؛ زبان فارسی، زبان دیوانی کشور عثمانی بود. در همان زمانی که کشور عثمانی دائماً با ایران جنگ داشت، نفوذ زبان فارسی آنچنان بود که منشی و دبیر دستگاه عثمانی کار خودش را با خط فارسی، با عنوان فارسی، با تعبیر و زبان فارسی و با شعر فارسی راه میانداخت! از اینطرف هم طرف شرق حتی تا هند و چین، زبان فارسی برد داشت. زبان مذهبی بود؛ زبان اداری، زبان دبیران و منشیان و زبان ادبیات و هنر بود. امروز این دایره محدودشده است. البته بعد از انقلاب مقداری گسترش پیداکرده؛ ولی قبل از انقلاب بر اثر تنگنظری و نادانی و بیسوادی مسئولان کشور در دوره اواخر قاجار تا آخر زمان محمدرضا پهلوی، زبان و ادبیات فارسی انحطاط پیدا کرد. بااینکه ما در همین دوره، انصافاً شخصیتهای خوب ادبی، شاعر و نویسنده بزرگ هم داشتیم، لیکن ازلحاظ گسترش سیاسی و ازلحاظ قدر و قیمت بینالمللی، در پایینترین وضعیت قرار گرفتیم! علت هم این بود که در مهد زبان فارسی یعنی ایران کسانی که متصدیان امور بودند، از زبان فارسی تبری میجستند! این نهایت انحطاط است. عدهای راجع به تغییر خط حرف میزدند و عدهای در مورد به کار بردن لغات و اصطلاحات فرنگی افتخار میکردند و خودشان را در مقابل آن کوچک میدانستند! آنجایی هم که میخواستند فارسیسازی کنند، حتی لغتسازی فارسیشان نوعی اظهار ارادت به لغت بیگانه بود! واقعاً از چیزهای عجیبی که انسان مشاهده میکند، اینکه یک دستگاه لغتسازی در ارتش زمان شاه وجود داشت؛ آنها مینشستند و لغتی را از لغتنامه کهن فارسی انتخاب میکردند که یک نوع شباهتی به زبان خارجی داشته باشد! گاهی هم لغت فارسی جعل میکردند؛ لغتسازی میکردند. البته لغتسازی، کار جایزی است؛ بهشرط اینکه آن کسی که لغتسازی میکند، صلاحیت این کار را داشته باشد اشکالی ندارد، پیشرفت زبان است اما آنها صلاحیت داشتند یا نداشتند، کاری ندارم؛ لیکن لغتسازیشان با توجه به لغت خارجی بود! «تک» را در مقابل «اتک» و برای تقلید از «اتک» میآوردند! «چالش» را برای تقلید از «چلنج» میآوردند! اینطور لغتسازی میکردند. از این قبیل، زیاد است و شاید اگر کسی واقعاً دنبال کند، بتواند یک دفتر ازاینگونه لغتهایی که عمدتاً بر محور لغت انگلیسی میگشته، بیابد. خوب؛ وقتیکه در مهد زبان فارسی، زبان فارسی اینگونه مورد بیاعتنایی است که بلد نیستند درست فارسی حرف بزنند، انتظار پیشرفت آن بیجاست! [2]
امروز به برکت انقلاب در نقاطی از دنیا، زبان فارسی بهعنوان زبان دوم دانشگاهی یا بهعنوان زبان رشته اختصاصی، باز موردتوجه قرارگرفته است. انقلاب پیام و سخنی دارد؛ کسی که مسلمان است، پیام اسلام را از انقلاب میگیرد، کسی هم که مسلمان نیست و بالاخره پیام نو را از انقلاب میگیرد، دلش میخواهد مثلاً بداند که امام و پدر این انقلاب، وقتی حرف میزد، چه میگفت که در ترجمه نمیشود فهمید؛ لذا زبان فارسی یاد میگیرند. امروز اینطور است. بههرحال، امیدواریم زبان فارسی گسترش پیدا کند. زبان فارسیزبانی است با ظرفیت و با کشش [2].
اگر امروز کودک ما فارسی را درست یاد بگیرد و بتواند لغت فارسی را در جایی که لازم دارد، استفاده و مصرف کند، اگر شاعر شد، اگر هنرمند، گوینده، برنامهساز، یا کتابنویس شد، شما دیگر خاطرتان جمع است؛ مثل کتابنویس، فیلمنامهنویس، گوینده تلویزیون و افرادی نظیر آنها که در محیط قبلی پرورش پیداکردهاند، نخواهد بود. یعنی شما در حرکت خودتان در کانون، میتوانید آن دو مقصود و دو وظیفهای را که در باب ادبیات هست، هر دو را با هم تامین کنید؛ هم ادبیات را پیش ببرید، هم آن را در قشرهای گوناگون که قشر مخاطب شما کودک است درست صرف کنید. بنابراین به زبان و ادبیات، باید خیلی اهمیت داده شود [2].
1-23- دیدار با اعضای دومین مجمع بینالمللی زبان فارسی – 1377/12/12
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای دومین مجمع بینالمللی زبان فارسی، ضمن سخنانی بر ضرورت تلاش برای حفظ زبان فارسی و گسترش آن در میان ملتها و اقوام مختلف تأکید کردند و کیفیت بخشیدن به زبان فارسی به معنای اتساع درونی، اصلاح، پالایش و پیرایش آن را بسیار حائز اهمیت دانستند [2].
مقام معظم رهبری در این دیدار با ارج نهادن به تلاشهای انجامشده در جهت اعتلای زبان فارسی فرمودند: «هر کس به معارف بشری علاقهمند باشد، باید برای زبان فارسی ارج و مرتبهای خاص قائل باشد؛ زیرا این زبان پرظرفیت، شیرین، رسا و زیبا توانسته است بخش عظیمی از مناطق جغرافیایی جهان را تحت تسلط و سیطره معنوی خود درآورد، بانفوذ معنوی، کارایی، شیوایی و قدرت بلاغت خود در دل ملتها جا باز کند و برای آنان فرهنگ، دین، معرفت و تمدن به ارمغان آورد» [2].
حضرت آیتالله خامنهای تبدیل زبان فارسی به زبان ادبی و زبان شعر، نثر، طرفهگویی و ظریفپردازی در شبهقاره هند و مناطقی از چین اندونزی و مالزی را نشان از ظرفیت والای این زبان دانستند و فرمودند: «زبان فارسی توانسته است در ایران، بیشترین تلاش را برای گسترش و تحکیم اسلام انجام دهد. اسلام، به زبان عربی وارد ایران شد؛ اما به زبان فارسی ترویج پیدا کرد و در طول قرنهای متمادی بیشترین معارف اسلامی و سخنان حکمتآموز بهوسیله ایرانیان فارسیزبان در میان ملتها انتشار یافت، بنابراین زبان فارسی در این بخش از جهان از حقوق واضحی در جهت گسترش اسلام و فرهنگ و تمدن بشری برخوردار است» [2].
رهبر معظم انقلاب اسلامی از زبان فارسی بهعنوان یکی از ارکان هویت ملی مردم ایران نام بردند و فرمودند: «اکنون زبان فارسی بهترین حامل و رسانه برای معارف، افکار، نوآوری و تمدن عمیق اسلامی محسوب میشود و بر این اساس وظیفه ما در قبال زبان فارسی بسیار سنگین است» [2].
مقام معظم رهبری زبان فارسی را حامل مجموعه عظیمی از میراث بشری دانستند و فرمودند: «بخش عظیم و غیرقابلاغماضی از مواریث کهن بشریت اعم از فلسفه، دین، علم، اخلاق، عرفان و سیاست بهوسیله زبان فارسی منتقلشده است که دست یافتن به آن بدون اطلاع از این زبان آسان نیست. آن¬چه که مولوی، عطار، حافظ، سعدی، فردوسی و دیگر بزرگان علم و ادب فراهم آوردهاند، تنها زمانی میتواند مورداستفاده کامل بشریت قرار گیرد که به زبان اصلی یعنی زبان فارسی در اختیار طالبان و پژوهندگان آن گذاشته شود» [2].
حضرت آیتالله خامنهای معرفی موجودیهای فلسفی، معرفتی و علمی ملتهای فارسیزبان به ملتهای دیگر را مستلزم جایگاه شایسته زبان فارسی در جهان دانستند و فرمودند: «ما باید برای رواج زبان فارسی در دنیا و گسترش جغرافیایی آن تلاش کنیم تا این زبان در موضع قدرت قرار گیرد و بتواند بخش عظیمی از مدنیت گذشته عالم را که با خود همراه دارد به دنیا ارائه دهد» [2].
رهبر معظم انقلاب اسلامی تلاش قدرتهای غربی برای تحمیل فرهنگ، معارف و ارزشهای موردنظر خود به جهان از طریق گسترش زبانهای خود را خاطرنشان کردند و فرمودند: «در چنین میدانی که قدرتهای جهان برای سلطهطلبیهای فرهنگی خود انواع سیاستها را بکار میبرند و مجال برای تبادل فرهنگی میان فرهنگهای اصیل، کهن، غنی و پرظرفیت تنگ میآید و متأسفانه روح و توجه در میان ملتها غالباً به فرهنگها و زبانهایی است که امکانات مادی فراوانی در اختیاردارند» [2].
مقام معظم رهبری بر ضرورت آگاهی و اطلاع فرهنگهای اصیل، کهن و ریشهدار عالم از یکدیگر تأکید کردند و فرمودند: «ارتباط و تبادل این فرهنگها با یکدیگر برای ملتهای صاحب فرهنگ، بسیار ارزشمند و گرانبهاست و این همه ایجاب میکند که فارسیزبانان و همه کسانی که ارزش و اهمیت تاریخی و فرهنگی زبان فارسی را میدانند، برای ترویج و گسترش آن تلاش کنند» [2].
حضرت آیتالله خامنهای غنی کردن زبان فارسی و کیفیت بخشیدن به آن را ضروری خواندند و فرمودند: «با از بین بردن ضعفهای درونی زبان فارسی و افزایش ظرفیت و کیفیت آن متناسب با شرایط زمان میتوان اطمینان یافت که گسترش جغرافیایی، قومی و ملی زبان فارسی نیز به شکلی آسانتر، روانتر و بهتر انجام خواهد گرفت؛ بنابراین بهعنوان یک وظیفه باید زبان فارسی را پویا کنیم زیرا اگر فارسیزبانان فاضل، دانشور، آگاه، دلسوز و پیگیر نتوانند این زبان را با نیازهای امروز خود همراه و همساز کنند، بدون تردید دچار ضعف و مغلوبیت خواهد شد» [2].
رهبر معظم انقلاب اسلامی با تأکید بر استغنای زبان فارسی از برخی خصوصیات زبانهای دیگر فرمودند: «ادیبان و صاحبنظران زبان فارسی باید کاوش کنند و با استفاده از ظرفیتهای واژگانی و قدرت ترکیبپذیری این زبان، واژههای خوب، پرمغز، بلیغ و رسا را به صورتی عالمانه بسازند و بر ظرفیت و گستردگی زبان فارسی هر چه بیشتر بیفزایند»[2].
مقام معظم رهبری با قدردانی از تلاشهای انجامشده در فرهنگستان زبان فارسی برای واژهسازی فرمودند: «واژهسازی هر چه باذوق و سلیقه زبانشناسی و ذائقه زبان فارسی همراهتر باشد، موفقیت بیشتری در پویا کردن آن به دست خواهد آمد» [2].
مقام معظم رهبری، فارسیسازی کلمات را حائز اهمیت دانستند و فرمودند: «کلمات بیگانه باید بهگونهای با هنجارهای فارسیزبانان، قابلقبول و قابلفهم باشد» [2].
حضرت آیتالله خامنهای ضرورت اصلاح زبان محاوره عمومی را یادآور شدند و با تأکید بر نقش مهم رسانههای ارتباطجمعی و بهویژه صداوسیما در این زمینه، فرمودند: «تسلیم در مقابل زبان محاوره عامیانه، خطر بزرگی است و ادبا و صاحبنظران آگاه و فرزانه باید با غلطهای رایج در محاوره عمومی، مقابله کنند و در برابر آن تسلیم نشوند. همچنین صداوسیما باید بهطورجدی به وظیفه خود در ارتباط با اصلاح زبان محاوره عمومی عمل کنند» [2].
حضرت آیتالله خامنهای اهمیت آموزش زبان فارسی با استفاده از شیوههای نوین، تسهیل فراگیری و تکلم را گوشزد کردند و با بیان امتیاز موسیقایی زبان فارسی فرمودند: «زبان فارسی یک آهنگ موسیقایی زیبا دارد و از انعطاف، روانی و کشش بسیار بالایی برخوردار است؛ بنابراین در زبان فارسی، خشونت وجود ندارد و بسیار دلنشین و دلپسند است» [2].
1-24- دیدار با نخبگان علمی سراسر کشور – 1378/7/19
باید مسئولان کارِ علمی در کشور، زمینهها را فراهم نمایند و همه کمک کنند. راهها را برای جوانان ممتاز و برتر باز کنند؛ هم در علوم ریاضی، هم در علوم طبیعی، هم در علوم انسانی، هم بخصوص در زمینه ادبیات فارسی، هم در مسائل علوم دینی، هم در فلسفه و در مسائل فکری. در همه این رشتهها ما احتیاج داریم که کسانی با این استعدادهای درخشان انشاءالله میدان جلویشان باز باشد و بتوانند پیشرفت کنند که این تکلیف مسئولان را سنگین میکند. امیدواریم که انشاءالله خداوند بازهم به شما توفیق دهد و در مسابقات جهانی و در میدانهای علمیِ کاریِ خودتان روزبهروز توفیقاتتان زیاد شود؛ هم شما خوشحال شوید و هم ما را خوشحال کنید [2].
1-25- پیام به کنگره بزرگداشت شهید آیتالله سید محمدباقر صدر – 1379/10/29
بیشک اگر این جوهره علم و تحقیق و این ذخیره تمامنشدنی انسانی، با دست پلید جنایتکاران از حوزه علمیه ربوده نمیشد، جامعه شیعی و اسلامی میتوانست در آینده نزدیکی شاهد اوج دیگری در قلمرو مرجعیت و ریاست علمی و دینی باشد [6].
1-26- دیدار با اعضای شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی - 1380/11/17
مسئله زبان و ادبیات فارسی بسیار مهم است. بنده از سابق هم همیشه به این معنا اعتقاد راسخ داشتهام. من معتقدم یکی از کانالهای کاملاً مطمئن فرهنگی ما، زبان فارسی است که باید بتوانیم آن را تأمین و پشتیبانی کنیم تا این زبان رواج پیدا کند. البته در این گزارش نوشته بودند که در چند جای دنیا کرسیهای زبان فارسی تجدید شده، این کارها خوب است. هرچه بتوانید در این زمینه کمک کنید، گسترده کاری شما بیشتر خواهد شد [2].
1-27- دیدار با رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران - 1381/5/23
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، در تشریح وظایف آنان، ترویج زبان فارسی را دارای اهمیت فراوان خواندند و فرمودند: «کار اصلی شما چیست؟ فرمودند انتشار و تبلیغ معارف اهلبیت یا هنر و تمدن ایرانی؛ همه اینها باارزش است. من بخصوص روی زبان فارسی تکیه میکنم. اهمیت زبان فارسی ده برابر آن چیزی است که بهعنوان ترویج هنر ایرانی ذکر میشود». ایشان همچنین تمرکز در فعالیتهای فرهنگی خارج از کشور، شناخت نقایص این فعالیتها، و برنامهریزی دقیق برای رفع اشکالات موجود را مورد تأکید قراردادند و افزودند باید با درک عمیق منطق انقلاب و نظام، پرهیز از هرگونه انفعال، استفاده بهینه از امکانات، پرهیز از فعالیتهای تشریفاتی و بدون نتیجه، تکیه بر کیفیت نه کمیت، استفاده از ادبیات و واژگان مناسب و نو، و کسب همه آمادگیهای لازم، وظیفه بسیار سنگین خود را دنبال کنید [2].
1-28- دیدار با جمعی از نخبگان علمی – 1381/7/3
شما که از استعدادی برخوردار هستید و فرض هم میکنیم که انشاءالله امکانات برای تکامل و تعالیِ علمی و فکری شما فراهم شود و بتوانید در همان رشتههایی که موردعلاقهتان است، کار علمی بکنید، همتتان باید به چه چیزی گماشته شود؟ آن چیزی که به نظرم از همه مهمتر میآید، این است که همت جامعه علمی ما باید به تولید علم گماشته شود. ما نباید به ترجمه و فراگیری اندوختههای دیگران اکتفا کنیم. نه اینکه فرانگیریم؛ هیچکس نمیگوید از دیگران فرانگیریم؛ چرا، باید فراگرفت؛ لیکن علم را باید تولید کرد [10].
ما این مشکل تاریخی را داریم و متأسفانه این مشکل در حکومتهای وابسته و فاسد پیشینِ این کشور ریشه دارد و بلایی است که از صدوپنجاه سال پیشبر سرِ ما آمده و باید خود را بهتدریج از این بلا رها کنیم. آن این است که از اوّلی که پرتو علمِ جدید در این کشور افتاد، نخبگان آن روز کشور، به فکر ترجمه افتادند. نهفقط ترجمهی آثار علمی، بلکه حتّی فکر و اندیشهی ترجمهای؛ همهچیز بهصورت ترجمه از آنچه دیگران انجام دادند و خود را در چارچوب قالبهای آنها درآوردن. این گروه، مطلقاً جرئت ایجاد یک فضای جدید علمی را به خود ندادند. نهفقط گفتند علم را از آنها بگیریم، بلکه معتقد بودند باید فرهنگ و اخلاق و تفکرات و عقاید سیاسی و اجتماعی را هم از آنها بگیریم! [10][14]
بدترین مشکلِ یک کشور این است که تمدّن و هویت خود را فراموش کند. ما باید امروز در صدد ساختن تمدّن خود باشیم و باور کنیم که این ممکن است. در تبلیغات گذشته این کشور در خصوص ناتوانی ایرانی و توانایی غربیها آنقدر مبالغه شده که امروز اگر کسی بگوید ما کاری کنیم که غربیها به علم ما احتیاج پیدا کنند، میبینید که در دلها یک حالت ناباوری به وجود میآید: مگر چنین چیزی ممکن است؟ بله؛ من عرض میکنم میشود. شما همت کنید پنجاه سال دیگر اینطوری شود. البته این چیزها در کوتاهمدت اتفاق نمیافتد؛ اما اگر شما امروز در راه درست قدم بردارید، هیچ اشکالی ندارد که پنجاه سال دیگر، جهت اتوبان علم - که امروز یکطرفه و از یک سو به سوی دیگر است - یا دو طرفه شود، یا یکطرفه و از اینسو به آنسو شود؛ چه مانعی دارد؟ مگر یک روز اینطور نبود؟ یک روز علم را غربیها از شرق و از همین ایران گرفتند. پایهگذار بسیاری از علومی که امروز در دنیا رایج است، ایرانیها هستند. در ریاضی، فیزیک، پزشکی، نجوم و بسیاری از علوم دیگر، ایرانیها پایهگذار بودند. اصلاً رنسانسِ اروپا بر اساس ترجمههایی که در کشورها و مناطق اسلامی انجامگرفته بود، صورت گرفت. ما میتوانیم این را تصوّر کنیم که یک روز ایران تولیدکننده خلاق علم شود [10][14].
امروز همه همت ما این است که نهفقط علم را، بلکه فرآوردههای علمی و فناوری و خرده فناوری را از آنها یاد بگیریم و آن را در اینجا تقلید کنیم. این کاری نیست که یک ملت باید به آن همت بگمارد. البته این کارها باید بشود و چارهای نیست. وقتی انسان چیزی را ندارد، آن را از کسی که دارد، میگیرد. وقتی ساخت آن را بلد نیست، از کسی که آن را بلد است، یاد میگیرد - در این شکی نیست - اما باید راه نو و فکر نو و بنبستشکنی را وجهه همت خود قرار دهد ]14[ ]10[.
1-29- دیدار با جمعی از اساتید دانشگاهها – 1382/8/8
بر اثر شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مسئلهی استعمار- که نقش استعمار در مطلبی که موردنظر من است، بسیار زیاد است- بخشی از دنیا زودتر از یک بخش دیگر و به کمک وسیلهی شتابندهای به سمت قلّههای علمی حرکت کرد. این بخش از این وسیلهی شتابنده استفاده کرد و به جلو رفت و این وسیله را روزبهروز شتابندهتر و تواناتر کرد و با بالا بردن کاربری آن، به دستاوردهای علم رسید؛ درحالیکه ما با همهی پیشرفت علمی، محاط به جهالتهای فراوانیم. ساکنان آن بخش از دنیا، پیشرفتهای علمیِ شگفتآوری کردند و بعد هم سیاست کلیشان این شد که علم را در اختیار خودشان بگیرند و اجازه ندهند که کشورهایی که عقبماندهاند، به آنها برسند و یا از آنها جلو بزنند! حتماً شما از محدودیتهایی که برای برخی از فناوریهای پیشرفته وجود دارد که مطلقاً نبایستی به هیچ نقطهای از نقاط دنیا درز پیدا کند، مطالب زیادی شنیدهاید [13].
استعمار، هم در پیشرفت علمیِ یک بخش از دنیا نقش داشت و هم تواناییاش بر استعمار، ناشی از میزان پیشرفت علمیاش بود که از آن پیشرفت، استفادهی سیاسی کرد. مانند انگلیس که از کشتی بخار برای استعمار هند استفاده نمود و استعمار هند کمک کرد که کشتی بخار به کشتیهای پیشرفتهتری تبدیل شود و تسلّط بر هند و نقاط دیگر را نیز بیشتر کند. بهاینترتیب، علمی که محدود و محصور به خودشان بود، در خدمت استعمار قرار گرفت و استعمار در خدمت علم! [13]
ما باید از محاصرهی موجود که کشورهای جهان سوم در آن قرارگرفتهاند، خودمان را خارج کنیم. این فقط وظیفهی ما نیست، بلکه وظیفهی همهی ملتهای دنیاست که در دورهای از کاروان علم عقب ماندند. من اعتقاد راسخم- که این اعتقاد با نظر خبرگان و کارشناسان فن تأییدشده است- این است که ما میتوانیم این کار را بکنیم. این مُهر «نمیتوانیم» و «نمیتوانید» را که یکی از بخشهای عمدهی سیاست فرهنگی دشمنان بوده، بایستی از ذهن خودمان پاک کنیم [13].
1-30- دیدار با جمعی از دانشجویان قزوین – 1382/9/26
در خطبهی نهجالبلاغه هم هست که خدای متعال پیغمبر را فرستاد «و یثیروا لهم دفائن العقول»؛ تا گنجینههای خرد را در میان انسانها بشورانند؛ برانگیزانند. این خرد برای چیست؟ این خرد برای پیدا کردن راه زندگی است. باید فکر کرد؛ باید با تحلیل و سنجش راه زندگی را پیدا کرد. مهمترین توصیهی من به شما جوانان عزیزم همین است. یکی از شعارهایی که بنده در این چند سال تکرار میکنم این است که نباید بهطور دائم در عرصهی تجربه و ترجمه - علم ترجمهای، حتّی فکر ترجمهای، ایده و مکتب و ایدئولوژی و اقتصاد و سیاست ترجمهای - بمانیم؛ زیرا این ننگ است برای انسان که از خرد، سنجش، تحلیل و درک و فهم خود استفاده نکند و چشم را روی هم بگذارد و مرعوب موج تبلیغاتیای شود که بر او تحمیل میکنند، تا سخنی را بپذیرد [12].
بزرگترین بلایی که مستقیم و غیرمستقیم در این دویست سالِ دوران استعمار بر سر ملتهای مشرق و بخصوص ملتهای اسلامی آمد، همین بود که در مقابل تبلیغات غرب مرعوب شدند و عقبنشینی کردند. این تهاجم خونین و بسیار سهمگین را که سردمداران استکبار غربی از طریق فرهنگ به آنها کردند، نتوانستند تحمّل کنند و مجبور شدند عقبنشینی کنند و دستهایشان را بالا ببرند. در همهی زمینههای زندگی، غربیها و اروپاییها فکری را پرتاب کردند که هرکس با آن مخالفت کرد، شروع کردند به هوچیگری و مسخره و اهانت کردن؛ فشار آوردند تا فرهنگ خودشان را حاکم کنند. این فرهنگ تنها امتیازی که داشت این بود که فرهنگ اروپایی بود؛ هیچ امتیاز دیگری نداشت. البته هرکدام از ملتها فرهنگی دارند که میتوانند از یکدیگر استفاده کنند و فرهنگ خود را با گرفتن تجربه و درس از دیگران تکمیل نمایند. ما با این مخالفتی نداریم و صد درصد موافقیم؛ اما آنچه در دنیا پیش آمد، این نبود [12].
تفاوت بینِ تهاجم و تعامل فرهنگی در این است که تعامل فرهنگی مثل این است که شما بر سرِ بساط میوه یا غذا و سبزیفروشی میروید و آنچه را که میلتان میکشد، چشم شما و کامتان میپسندد و با مزاجتان مساعد است، انتخاب میکنید و میخورید. در عالم فرهنگ هم همین است که آنچه دیدید و پسندیدید و مناسب خود دانستید و در آن ایرادی مشاهده نکردید، از مجموعه و ملت دیگر میگیرید؛ هیچ اشکالی هم نداد. «اطلبوا العلم ولو بالصین»؛ این را هزار و چهارصد سالِ پیش به ما یاد دادند. در تهاجم فرهنگی به شما نمیگویند انتخاب کن، بلکه شما را میخوابانند، دستوپایتان را میگیرند و مادّهای را که نمیدانید چیست و نمیدانید برای شما مفید است یا نه، با آمپول به شما تزریق میکنند. البته دنیای غرب نگذاشت ما حس کنیم که دستوپایمان را گرفتهاند و به ما تزریق میکنند؛ صورتِ قضیه را طوری قرار داد که ما خیال کردیم انتخاب میکنیم، درحالیکه انتخاب نمیکردیم؛ بر ما تحمیل کردند. آنوقت اینها همان کسانی هستند که اگر اندک خدشهای به فرهنگ رایج و موردقبولشان وارد شود، جنجال راه میاندازند. شما ببینید در فرانسه که آن را مهد آزادی میدانند، برای سه چهار دختر روسریدارِ مسلمان چه سروصدایی راه انداختهاند! این است که میگوییم باید فکر کنیم؛ باید تحلیل کنیم. اندیشهی ترجمهای برای یک ملت، سرنوشت بسیار سختی را به وجود میآورد. این توصیهی همیشگیِ من به شما جوانان عزیز است [12].
1-31- پس از بازدید از سازمان صداوسیما – 1383/2/28
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی- که انقلابی بر اساس یک هدف تعریفشدهی فرهنگی بود- که به مقولهی فرهنگ اهمیت داده شد و به مقولهی هویت ملی- که خودِ هویت ملی یک کشور، فرهنگ است و خود این جزو مصادیق و سطور برجستهی فرهنگ یک ملت است- اهتمام ورزیده شد، برکاتی بر این کار مترتب شد که این برکات بههیچوجه ممکن نبود در این کشور به وجود بیاید. این نوآوریها، این پیشرفتهای علمی، این جسارتِ وارد شدن در عرصههای نوِ علمی و تحقیقی- که امروز در کشور ما خوشبختانه مشاهده میشود- به خاطر همین اعتمادبهنفسی است که از احیاء هویت ملی پیداشده است؛ این را انقلاب به وجود آورد. قبل از انقلاب از هویت ملی و ملیت اسم زیاد میآوردند؛ اما بههیچوجه به معنای حقیقی کلمه، هویت ملی را تقویت نمیکردند. البته علت هم واضح بود؛ چون آن کسانی که ایران را برای منافع خودشان میخواستند و در کشور عزیز ما منافع خود را تعریف کرده بودند، میدانستند که اگر هویت ملی در این کشور زنده شود، با منافع آنها ناسازگار خواهد بود و آنها نمیتوانند به منافعی که هدف گرفتهاند، برسند. به همین دلیل، هویت ملی در آن زمان در اینجا تضعیف شد. ما در کشور خودمان در وابستگی و اضمحلال هویت در مقابل بیگانگان تا آنجا پیش رفتیم که افراد برجستهای خجالت نکشیدند و پیشنهاد تغییر زبان و خط فارسی را دادند! البته روی تغییر زبان کمتر کار کردند؛ اما برای تغییر خط فارسی- خط یک کشور یکی از نقاط برجسته و از شاخصهای مهم فرهنگی هر کشور است- در همین روزنامهها و مطبوعات دورهی طاغوت در کشور ما علناً و صریحاً مطلب نوشتند، دفاع کردند و حرف زدند که ما خط فارسی را تغییر بدهیم؛ آن هم با استدلالهای کاملاً مجادلهآمیز و مغالطهآمیز و خلاف واقع. آنها تا این حد پیش رفتند [4].
کسانی که رژیم پهلوی را روی کار آوردند، هیچکدام از شاخصههای ملیت را حاضر نبودند تحمل کنند. البته ملیت ما از اول با اسلام آمیخته بود؛ زبانمان، آدابمان، دانشمان و دانشمندانمان با اسلام آمیخته بودند. در تاریخ میبینید که دانشمندان برجسته و نامآور و ماندگار ما کسانی هستند که دانشِ دین را در کنار دانشهای معمولی زندگی دارا بودند؛ یعنی همهی دانشها از مجموعهی دین برآمده است. البته این به آن معنا نیست که طلاب مدرسهی دینی این خصوصیت را داشتند؛ نه، جامعه، جامعهی دینی بود. فرهنگ ما، دانش ما، رفتار ما و سنتهای ما با دین آمیخته است و بسیاری از آنها از دین سرچشمه گرفته است. وقتی با هویت ملی و شاخصههای آن مبارزه میکردند، قهراً مبارزهی با دین جزءش بود و چون دین و ایمان پشتوانهی همهی ارزشهای انسانی است، طبعاً با ایمان هم بهشدت مخالفت میکردند. اینها حاضر نشدند قبول کنند که ما حتی لباس محلی داشته باشیم. ما ایرانیها با چند هزار سال سابقه، لباس بومی نداریم و لباس محلی و بومیِمان را نمیشناسیم، درحالیکه خیلی از کشورهای دیگر دنیا دارند. البته لباس بومی، مانع پیشرفت هم نیست؛ اما ما نداریم؛ چون آنها نگذاشتند. این، عمل به همان توصیهای است که میگفت ایرانی باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شود! ببینید خودباختگی تا کجا. اینکه من همیشه میگویم تهاجم فرهنگی، تهاجم فرهنگی این است [4].
تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است؛ غیر از گرفتن برجستگیها و زبده گزینی از فرهنگهای دیگر است؛ این، چیزی است مباح، بلکه واجب. اسلام به ما دستور میدهد، عقل هم بهطور مستقل از ما میخواهد که هر چیز خوب، زیبا و باارزشی را که در هر کجا میبینیم، آن را فرا بگیریم و از آن استفاده کنیم. این جملات معروفِ متداول در زبانهای مردم ما که «اطلبوا العلم و لو بالصین» یا «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»؛ نگاه نکن حرف خوب، سخن حکمتآمیز، دانش و معرفت را چه کسی دارد میگوید، اگر سخن خوب است، آن را فرا بگیر، این گرفتن، گرفتنِ فرهنگی است و اخذ فرهنگی، تبادل فرهنگی و زبدهگزینیِ فرهنگی، یک چیز لازم است و این، غیر از تهاجم فرهنگی است. من بارها گفتهام که یکوقت هست که یک انسان با میل خود و بر طبق نیاز و اشتها و ضرورت زندگیاش یک نوع غذا، یک نوع دارو یا مادهی لازمی را انتخاب میکنم و آن را داخل جسم خودش میکنم؛ این، گزینش است، که چیز خیلی خوبی است؛ اما یکوقت هست که یک نفر را میخوابانند و مادهای را که نه برای او لازم است و نه او به آن میل و اشتهایی دارد و نه برایش مفید است، بهزور در حلقش میریزند، یا به او تزریق میکنند؛ این، نامطمئن است؛ این، تهاجم فرهنگی است؛ همان کاری که با ملت ایران در طول سالهای متمادی کردند. از سیاستمدارانی که وابسته بودند، از آنهایی که با قراردادهای مالی دهنِشان را میبستند، هیچ توقعی نیست؛ اما از شخصیتهای علمی و فرهنگی در آن دوران این انتظار و توقع بود که اگر دارای هر عقیدهای هستند، و لو اسلام را هم قبول ندارند و ایمان اسلامی هم ندارند، برای هویت فرهنگی این ملت ارج قائل شوند؛ اما ارجی قائل نشدند؛ دروازهها را باز کردند و چشمها را بستند و مجذوب و خیره شدند و ما را عقب انداختند. به خاطر همین، ما در میدان علم و فناوری عقب ماندیم. اینکه در عرف دورهی جوانیِ من- که حالا خوشبختانه آنطور نیست و خیلی فرق کرده- واقعاً هر کالایی بهصرف خارجی بودن، مطلوب بود و بهصرف داخلی بودن نامطلوب، فرهنگ عمومیِ آن زمانها بود و در داخل کشور هم جرئت و گستاخی کار علمی و تحقیقی و باز کردن بنبستها و شکستن مرزهای دانش اصلاً قابلتصور نبود و کسانی که در خودشان چنین استعدادی میدیدند، به هیچ راهی جز اینکه در محیط¬های خارج از کشور کار کنند، فکر نمیکردند. اینکه ما خودمان بسازیم، خودمان تولید کنیم و خودمان ابتکار، اصلاً متصور نبود. بنده از اطلاعات و گزارش های گوناگونی که در اختیارم قرارگرفته، نمونههای عینیِ خیلی فراوانی را سراغ دارم که شاید بعضی از شماها هم این موارد را بدانید. اما امروز نه، امروز خوشبختانه این حالت دلیری و خوداتکایی و شجاعتِ وارد شدن در میدان های گوناگون هست. این فرهنگ را انقلاب عوض کرد. مقولهی فرهنگ این است. این یک مثال و یک مصداق بود [4].
1-32- دیدار با جمعی از مسئولان جهاد دانشگاهی - 1383/4/1
عمدهی موضوعهایی که قدرتهای سلطهگر در نظام سلطهی جهانی برای حفظ این رابطهی سلطهگر و سلطهپذیر رویش تکیه میکنند، سه موضوع است: سلطهی فرهنگی، سلطهی اقتصادی، سلطهی علمی. لازمهاش هم این است که نگذارند آنطرف سلطهپذیر یا آن کسی که سلطه بر او تحمیلشده، در این سه زمینه به استقلال و به خودباوری و به پیشرفت برسد؛ نه در زمینهی مسائل فرهنگی، شامل ایمان و اعتقاد و فرهنگیِ به معنای خاص؛ ارزشها و هدفها و جهتگیریها؛ نه در زمینهی اقتصادی، و نه در زمینهی علمی [3].
کشورهای تحت سلطه هرگز یک اقتصاد درستوحسابی نداشتهاند. گاهی یک رونق ظاهری داشتهاند، که میبینید در بعضی از کشورهای تحت سلطه رونق ظاهری دارند؛ اما ساخت اقتصادی خراب است؛ یعنی اگر یک شیر را رویشان ببندند؛ یک حساب را مسدود کنند، یا تصرف اقتصادی کنند، همه چیز فرو خواهد ریخت و نابود خواهند شد. شما دیدید که یک سرمایهدار توانست چند کشور آسیای جنوب شرقی را در مدت دو سه ماه به ورشکستگی برساند؛ آن هم دو سه کشوری که توسعهی نسبتاً خوب و رونق اقتصادی داشتند. رئیس یکی از همین کشورها در همان روزها به مناسبتی به تهران آمده بود و با بنده ملاقات کرد و گفت همینقدر به شما بگویم که ما در یک شب بهکلی فقیر شدیم! یک سرمایهدار آمریکایی، یهودی مثل نخی که بهیکباره میکشند و یک بنا؛ بنای عروسکی، روی هم میریزد، عمل کرد و یک نخ را کشید و همه چیز را به هم ریخت. آمریکاییها آنجایی که لازم داشتند، پنجاه، شصت میلیارد تزریق کردند- پنجاه میلیارد به یکی، سی میلیارد به یکی دیگر- اما آنجایی که لازم نداشته باشند، تزریق نمیکنند و آن کشور را به خاک سیاه مینشانند. البته تزریق کردن یعنی اینکه دوباره همان ساخت عروسکی را به شکل دیگری برپا کنند. بههرحال، نمیگذارند اقتصاد این کشورها استحکام پیدا کند [3].
در رابطه با فرهنگ کشورهای تحت سلطه، اولین کاری که سلطهگران میکنند- که از قدیم مرسوم بوده است- این است که فرهنگ این کشورها را؛ زبانشان، ارزشهایشان، سنتها و ایمانشان را با تحقیر، با فشار، با زور، و در مواقعی بهزور شمشیر و درآوردن چشم- که در تاریخ مواردی از آن را داریم- نابود میکردند و نمیگذاشتند که مردم به زبان خودشان تکلم کنند؛ برای اینکه زبان وارداتی را قبول کنند. وقتی انگلیسیها به شبه قاره هند آمدند، زبان فارسی را که زبان دیوانی رایج بود، نگذاشتند پابرجا بماند و با گلوله و با فشار گفتند که حق ندارید فارسی حرف بزنید؛ فارسی را منسوخ کردند؛ انگلیسی را به جایش آوردند. در دورهی حکومت سیاه پهلویها هم باورهای مذهبی و عمومی و نیروبخش به جامعه؛ ایمان و اعتقادات، را از مردم بهتدریج بیرون کشاندند و غیرتزدایی و ایمانزدایی کردند [3].
یکی از موضوعهایی که نمیگذارند در کشورهای زیر سلطه رشد کند و بهشدت مانع آن میشوند، مسئلهی علم است؛ چون میدانند علم ابزار قدرت است. خود غربیها با علم به قدرت رسیدند؛ این یکی از پدیدههای تاریخ بود. البته علم بین شرق و غرب دستبهدست گشته و برای مدتی هم آنها در جهالت بودند. در همان دورهی قرون وسطا، که خودشان توصیف میکنند، در این طرف دنیا وقت شکوفایی علم بوده است؛ اما به مجردی که آنها به علم رسیدند، از علم به صورت یک ابزار برای اقتدار و کسب ثروت و گسترش سلطهی سیاسی و جذب ثروت ملتها و تولید ثروت برای خودشان استفاده کردند و از آن ثروت باز تولید علم کردند و علم را بالا بردند و دانش خودشان را رشد دادند. آنها میدانند که علم چقدر در قدرت بخشیدن به یک ملت و به یک کشور، تأثیر دارد، لذاست که اگر بخواهند نظام سلطه؛ یعنی رابطهی سلطهگر و سلطهپذیر باقی بماند و حاکمِ بر نظم جهانی باشد، باید نگذارند آن بخشی که آنها مایلاند سلطهپذیر باشند، دارای علم شوند؛ این یک استراتژی است که بروبرگرد ندارد و الآن رفتارشان هم در دنیا بر همین منوال است؛ لذا باید برای کسب علم و تحقیق جهاد کرد؛ باید کار کرد [3].
ما در دوران قبل از انقلاب سالهای متمادی از علم دور ماندیم. یک دوره، دورهی خواب و غفلت مطلق بود؛ یک دوره هم که بیداری و آگاهی بهطور طبیعی در بین ملتها به وجود آمد، دورهی فریب بود. نمیگذاشتند علم به معنای واقعی کلمه وارد کشور شود؛ سرگرم میکردند و راه تحقیق را باز نمیکردند؛ استعدادها را پرورش نمیدادند و تشویق نمیکردند. انقلاب آمد این دیوارها و این مرزها و این محدودیتها را برداشت و خودآگاهی علمی به وجود آمد؛ اما این حرکت بدون مدیریت، بدون حرکت و بدون عزم و اراده بهجایی نخواهد رسید. همهی کارها، ازجمله مسئلهی تحقیق و علم، مدیریت سازمانیافته لازم دارد؛ لذا بایستی این کار را پیشبرد. البته بخشی از این کار مربوط به مسئولان دولتی است و بخشی مسئولیت دانشگاهها و بخش دیگر مربوط به مسئولیت مراکز علمی است. و شما بهعنوان جهاد دانشگاهی جزو بهترین مراکزی هستید که میتوانید در این مسئله اهتمام بورزید و احساس مسئولیت کنید؛ که البته میکنید. خوشبختانه من شاهدم و میبینم که پیشرفت شما در کار علم خیلی خوب بوده؛ دنبال کنید [10].
1-33- دیدار با معلمان و اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان همدان – 1383/4/17
گاهی میبینم در تلویزیون گزارشگر ما از فلان نقطه دنیا دارد به زبان فارسی گزارش میدهد و مطلب مربوط به ایران است؛ اما زبان فارسی را طوری حرف میزند مثل اینکه یک انگلیسی دارد به زبان فارسی حرف میزند! این، ضعف نفس و احساس حقارت است؛ چرا من باید به خاطر ایرانی بودنم احساس حقارت کنم؟ من به زبان خودم افتخار میکنم؛ من به فرهنگ خودم افتخار میکنم؛ من به وطن و کشور و گذشته خودم افتخار میکنم [2].
1-34- دیدار با رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران - 1383/5/21
ما احتیاج داریم که در کشورهای اسلامی به نحوی، در کشورهای فرنگی به نحوی – اعم از اروپا و آمریکا- و بقیه کشورهایی دارای تمدنهای قدیمی و کهن در آسیا و در آفریقا به نحوی، تشخص فرهنگی و هویتی خودمان را تبیین و ابعاد آن را روشن کنیم. این کار ابزارهایی دارد که این ابزارها را بارها بحث کردهایم و شما هم در برنامههایتان آنها را آوردهاید. زبان فارسی یکی از این ابزارهاست، که خیلی هم مهم است. معرفی چهرههای بزرگ ایرانی در زمینه ادبیات، فلسفه و علم، یکی دیگر از این ابزارهاست، که اینها هم خیلی مهم است؛ این کارها یکی از کارهای اساسی شماهاست [2].
شما مولوی را معرفی کنید. فرض کنید در یک دوره دو یا یک ساله، ده نفر از شخصیتهای برجسته ادبی، فلسفی، عرفانی، علمی را انتخاب کنید برای معرفی در دنیا. حافظ را معرفی کنید، ملاصدرا را معرفی کنید، ابنسینا را - که معرفیشده است - منتها درعینحال معرفی کنید و بگویید که ابنسینا جزو گذشته و شجرهنامه تاریخی شماست. البته شخصیتهای زمان خودمان مثل علامه طباطبایی و امام را، با بعد علمی و عرفانی و ادبیاش، هم معرفی کنید [2].
1-35- دیدار با گروهی از مخترعان و نوآوران جوان کشور – 1384/1/30
از استقلال و خودباوری ملت ایران، سیاستهای زیادهخواه و دخالتجوی جهانی ضرر میبردند. برای یک ملت، سم بزرگ عبارت است از وابستگی؛ و پادزهر این سم، عبارت است از خودآگاهی، استقلال فکری، استقلال علمی، روی پای خود ایستادن، خود را اداره کردن و خود را محتاج دیگران ندیدن. بنابراین، اینها باید این پادزهر را از دسترس این ملت دور نگه دارند؛ این طبیعی است [10].
گفتم آن روزی را باید دنبال کنیم که اگر در دنیا دانشمندی خواست یک نظریه علمی را بفهمد، بشناسد، حل کند و با یک اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسی را یاد بگیرد [2].
1-36- دیدار با جمعی از نخبگان استان کرمان – 1384/2/14
وقتی ما میگوییم مرزهای علم را باید بشکافیم و باید از سخن روز علم یک قدم جلوتر برویم، این برای بعضی باورنکردنی است. وقتی من میگویم ما باید به آنجا برسیم که اگر در اکناف عالم یک پژوهشگر، یک دانشمند، بخواهد به فلان نظریه علمی یا نظریه فلسفی دست پیدا کند، ناچار باشد زبان فارسی را یاد بگیرد، بعضی با نگاه انکار آمیز به این نگاه میکنند. من معتقدم و میبینم در مقابل خودم که چنین چیزی شدنی است. ما اگر همت کنیم، میتوانیم تا بیست سال دیگر، تا سی سال دیگر، کاری کنیم که وقتی نامآوران عرصه علم و فناوری را در دنیا نام میآورند، ایرانیان و کشور ما در صدر قرار بگیرد؛ میتوانیم این کار را بکنیم؛ ما استعدادمان خیلی خوب است؛ همه چیز این را گواهی میدهد. آنچه ما کم داشتیم- که انقلاب به ما داد – اعتمادبهنفس بود؛ ما امروز اعتمادبهنفس پیدا کردهایم. جریان علمی کشور، خوشبختانه جریان خوبی است؛ این جوانهای ما امروز اعتمادبهنفس دارند [2].
ما کسانی بودیم که در اول انقلاب در بسیاری از نیازمندیهای خودمان محتاج بودیم که از فرآوردهی فکر و سرانگشت دیگران استفاده کنیم؛ اما امروز دیگرانِ زیادی در دنیا هستند که از فرآوردهی فکر و سرانگشت ایرانی دارند استفاده میکنند؛ این واقعیت است؛ ما پیشرفتهایم. این، به خاطر اعتمادبهنفس است؛ باید این اعتمادبه نفس ملی را در زمینهی علم تقویت کرد و اسلام این را به ما میآموزد؛ و ما انشاءالله پیش میرویم [6].
1-37- دیدار با جمعی از دانشجویان و نخبگان سراسر کشور – 1384/7/3
من در یکی از جلسات به دانشجوها گفتم شما فکر این را بکنید که پنجاه سال دیگر کشور شما باید جایی باشد که هرکس به یک پیشرفت علمی احتیاج دارد، ناگزیر باشد زبان فارسی یاد بگیرد؛ یعنی کشور شما آنقدر اثر علمی و تحقیقاتی تولید کند که همینطور که امروز زبان انگلیسی عمدتاً به برکت پیشرفت فناوری امریکا و بعضی از کشورهای دیگر در دنیا رایج شده، شما بتوانید زبان فارسی را به تبع رشد علمیتان در دنیا رایج کنید. شما باید بتوانید در قله قرار بگیرید؛ این شدنی است و اگر همت بگماریم، قطعی است [2].
1-38- دیدار با فرهنگیان و معلمان استان کرمان – 1384/8/12
خانه فرهنگ ما را میبندند، عنصر فرهنگی ما را ترور میکنند، ده جور مانع در مقابل رایزنیهای فرهنگی ما درست میکنند؛ چرا؟ چون در آنجا زبان فارسی یاد میدهیم. زبان، استخوان فقرات یک ملت است [2].
1-39- دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) - 1384/10/29
اما راجع به مسؤولیتهای آیندهی شما، من فقط میخواهم این را عرض بکنم؛ خروجی دانشگاه امام صادق، ایده آلش فقط نباید این باشد که حالا بیرون بیاید، فرض کنید اگر در فلان رشته، درسخوانده برود وکیل بشود یا محضردار بشود و یا برود کارمند فلان دستگاه وزارتیِ دولتی بشود؛ نه اینکه من مخالف باشم؛ نه، من موافقم که جوانهای خوب در ارکان تشکیلات اجرایی کشور - چه قضایی و چه قوهی مجریه - حضورداشته باشند؛ اما این برای خروجی دانشگاه امام صادق ایده آل نیست؛ ایده آل و آن نقطهی آرمانی را باید از همان مطالبی که تا الآن در این نیمساعته عرض کردم، جست. شما باید در علم، یک حرکتی به وجود آورید؛ باید در دنیای دانشآموزی و پیشرفت علم و بنای علمی کشور، یک تحرّکی به وجود آورید؛ این است آن رسالت اصلی شما. کاری کنید که دانشمندان مسلمان و مؤمن ما، در رشتههای مختلف علوم انسانی، صاحبنظراتی شوند که دنیا از نظرات اینها استفاده کند؛ کاری کنید که دانشگاه امام صادق، نهفقط در مقایسهی با فلان دانشگاه دیگری که در تهران یا شهرستان هست، یک رتبهی جلوتری به دست آورد؛ بلکه این دانشگاه مرجع تحقیقات مراکز علمی و دانشگاههای دنیا بشود. امروز در دنیا و حتی در همین دنیای گمراه غربی، افراد بسیاری هستند که به دنبال حقیقتاند؛ انسانهای دانشمند و دانشپژوهی هم در بین اینها هستند و فراواناند، و کم هم نیستند که دنبال حرف حساب و حقاند؛ یک چنین انسانی در هر نقطهی دنیا - در کشورهای اروپایی، آسیایی، امریکا و جاهای دیگر - وقتی دارد دنبال یک مطلبی میگردد، باید بتواند اثر علمی شما را در این پایگاه رایانهای پیدا کند؛ حرف و فکر و راه تازهای را که شما دارید نشان میدهید. این را ما از دانشگاه امام صادق میخواهیم. خروجی دانشگاه امام صادق باید با این نیّت و فکر، بتواند متخرج این دانشگاه بشود. بنابراین دانشگاه را قوی کنید [6].
همین نهضت نرمافزاری و تولید علم که بنده گفتهام، در دانشگاه شما و در رشتهی علوم انسانی، همین است که هر چه میتوانید بیشتر بیاموزید و تحقیق کنید. البته همانطور که گفتم، اساتیدی هستند که فرآوردههای اندیشههای غربی در علوم انسانی، بت آنهاست. در مقابل خدا میگویند سجده نکنید؛ اما در مقابل بتها بهراحتی سجده میکنند؛ دانشجوی جوان را دست او بدهی، بافت و ساخت فکری او را همانطوری که متناسب با آن بت خود او است، میسازد؛ این ارزشی ندارد و درست نیست. بنده به اینطور افراد، هیچ اعتقادی ندارم. این استاد هر چه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نیست، مضر است. امروز خوشبختانه ما دانشمندان جوانِ مؤمن و تحصیلکردههای باایمان داریم که میتوانند یک حرکت علمیِ فراگیر و به معنای واقعی کلمه، در عرصهی علوم انسانی به وجود آورند؛ از اینها باید استفاده بشود. مواظب باشید دچار آن بتپرستی نشوید؛ آن کسی که در فلسفه، اقتصاد، علوم ارتباطات و سیاست، همان حرفی که از دهان یک متفکر غربی درآمده، آن را حجت میداند؛ حالا گاهی اوقات آن حرف هم در خود غرب نسخ شده! از این نمونهها ما زیاد هم داریم. یک مطلبی را چهل، پنجاه سال پیش، یک فیلسوف اجتماعی یا سیاسی در غرب گفته و بعد آمدند ده تا نقد بر آن نوشتهاند؛ این آقا تازه به حرف آن پنجاه سال قبل دستیافته و بهعنوان حرف نو، به داخل کشور میآورد و با بَهبَه و چهچه آن را به خوردِ دانشجو و شاگرد و محیط خودش میدهد؛ از این قبیل هم داریم. چقدر بر اساس همین نظرات اقتصادی غربی، بانک جهانی و مجامع پولی و مالی جهانی به ملتها و دولتها برنامهها دادند و چقدر از طرف خود غربیها علیه آنها موارد نقض نوشتهشده! باز هم کسانی را داریم که همان توصیهها را میآیند عیناً تکرار میکنند و عیناً همان نسخهها را مینویسند. این غلط است. تحقیق علمی به معنای فقط فراگیری و تقلید نیست؛ تحقیق، ضد تقلید است. این کار، کار شماست [6].
امروز کسانی در دنیا زور میگویند، خلاف قوانین بینالمللی رفتار میکنند، وقیحانهترین موضع را در دنیای تعامل بینالمللی انسانها ملتها و دولتها - میگیرند و خجالت هم نمیکشند؛ سرشان را هم بالا میگیرند. چرا؟ چون قدرت دارند؛ قدرت اقتصادی و سیاسی (که از اقتصادی ناشی میشود) و بالاتر از همهی اینها، قدرت علمی، که منشأ همهی اینهاست؛ یعنی منشأ قدرت اقتصادی و سیاسیشان هم قدرت علمی است. ما این طرف دنیا حرفهای حقّ زیادی داریم؛ حرفمان را شجاعانه میزنیم، منطقمان را در صحنههای رویاروییِ منطقی هم اثبات میکنیم، در عمل هم البته چون توفیق الهی شامل حال این ملت شده و ایمان دارد، به قدر ایمان خودش، پیشرفت میکند؛ یعنی نتوانستهاند هم به آرزوهای خودشان در مورد این ملت برسند؛ اما احتیاج به یک چیز دیگری هم داریم و آن، عبارت است از «قدرت بینالمللی»، تا بتوانیم این راه را بیدغدغه، درست، بهطور کامل، همهجانبه و بیکم و کاست ادامه دهیم و به اهداف و آرمانهایمان برسیم. این قدرت را (قدرت اقتصادی، سیاسی و نفوذ فرهنگی) چطوری به دست آوریم؟ پایه و مایهی همهی اینها، قدرت علمی است! یک ملت، با اقتدار علمی است که میتواند سخن خود را به گوش همهی افراد دنیا برساند؛ با اقتدار علمی است که میتواند سیاست برتر و دست والا را در دنیای سیاسی حائز شود. اقتصاد هم به دنبال اینها به دست میآید؛ پول تابع تواناییهاست. امروز اینطوری است؛ علم را میشود به پول تبدیل کرد و ازلحاظ اقتصادی هم قوی شد. این، جایگاه علم است [11].
ما از علم عقب ماندیم. نهفقط در دوران پنجاهسالهی منحوس پهلوی (که البته در این دوران، ازلحاظ عمق علمی، پدر این مملکت را درآوردند. حالا خود تحلیل این مسئله، یک تحلیل تاریخی - اجتماعی است و یک مسئلهی مهمی است) بلکه از قبل از آن. دوران قاجاریه و پهلوی مظهر این عقبماندگی علمی است. ما حالا داریم تلاش میکنیم که بتوانیم این درّهی وسیع را پُر کنیم. وظیفهی دانشگاه (نهفقط دانشگاه امام صادق؛ مطلق دانشگاه) در این کشور، این است که این درّهی علمی را پُر کند. هر چه میتوانید، علم بیاموزید [11].
1-40- دیدار با استادان و اعضای هیئتعلمی دانشگاهها - 1385/7/13
شما آقایان و خانمهایی که اینجا تشریف دارید، گزیده و نمونهای هستید از اساتید کشور. آنچه که اساتید ما برای پیشرفت علم، وجههی همت خودشان باید قرار بدهند، اولاً «شجاعت علمی» در همهی بخشهاست؛ هم در بخشهای علوم انسانی، هم در بخشهای علوم تجربی، هم در بخشهای نزدیک به عمل و فناوری، و هم در بخشهای علوم پایه. نظریه را دنبال کنند، تولید کنند، خلق کنند، ابداع کنند، نقد کنند؛ چشمبسته و تقلیدی نباید کار را دنبال کرد. مشکل ما در گذشته همیشه این بوده که در زمینههای مختلف- در همهی زمینههای علمی- چشمبسته و تقلیدی نگاه کردیم که ببینیم غربیها چه میگویند. درست است که غربیها حداقل دو قرن، دو قرن و نیم از ما در حرکت علمی جلوتر بودند و به مناطق خیلی عجیب و باورنکردنیای هم رسیدند؛ در این تردیدی نیست. ما هم عقب ماندیم؛ با همهی افتخارات گذشتهمان، به خاطر تنبلیها و سوء سیاستها؛ در این تردیدی نیست. اما من قبلاً هم گفتهام، ما از شاگردی کردنِ پیش کسی که بلد است، ننگمان نمیآید؛ ولی میگوییم نباید فکر کنیم که ما همیشه باید شاگرد بمانیم. معنای این نگاه تقلیدی، این است: ما همیشه باید شاگرد بمانیم. نوآوری لازم است. اعتمادبهنفس شخصی و اعتمادبهنفس ملی در اساتید ما، یک ضرورت است. اولاً، استاد ما شخصاً اعتمادبهنفس داشته باشد و کار علمی بکند. به آن کار علمیاش تکیه بکند و افتخار کند. ثانیاً، اعتمادبهنفس ملی داشته باشد. به قابلیت و تواناییهای این ملت اعتماد داشته باشد. اگر این معنا در یک استاد وجود داشته باشد، این سرریز خواهد شد در محیط درس، در کلاس درس، در انتقال به دانشجو و تأثیر تربیتی خودش را خواهد گذاشت. و ثالثاً پرکاری؛ ما یک مقداری از ناحیهی کمکاریهایمان و تنبلیهایمان- در بخشها و سطوح مختلف- ضربه خوردیم. باید کار کرد و از کار نباید خسته شد. بنابراین نوآوری و ابتکار، شجاعت علمی، اعتمادبهنفس شخصی و ملی و کارِ متراکم و انبوه، علاج کارِ پیشرفت علمی ماست. مخاطب این هم اساتید دانشگاهاند [9].
نکتهی سوم این است که- این شاید دنبالهی آن مطلب قبلی باشد- بنده از چند سال قبل از این، مسئلهی تولید علم و نهضت علم و خط شکنی علمی را مطرح و درخواست کردم. امروز خوشبختانه این به یک خواست عمومی در محیط های دانشجویی و علمی تبدیلشده است. میبینیم بارها از زبان دانشجوها و اساتید تکرار میشود. ما هم با پیشرفتهایی که در زمینههای مختلف علمی و فناوری داشتهایم- که خوب، خیلیهایش هم آشکار است و در تبلیغات آمده؛ مثل مسائل مربوط به انرژی هستهای و غیره؛ خیلیهایش هم نیامده؛ یعنی واقعاً کارهای نیمهکارهای است که در جهت کاملتر شدن و کامل شدن هست، و ما در کشور زیاد داریم- به این چیزها افتخار میکنیم. و همینطوری که گفتم، نگاهمان نگاهِ امیدوارانه است و بهعنوان اینکه «ما میتوانیم.» [9].
اما یک نکته را باید بگوییم: خطشکنی علمی و عبور از مرزهای علم همچنان در کشور ما، جدی نشده است. ما میخواهیم علما و دانشمندان ما، راه¬های میانبر را پیدا کنند؛ راه های کشف نشده را از این بینهایت مسیرهایی که در عالم طبیعت وجود دارد و بشر باید یکی پس از دیگری کشف بکند. ما میخواهیم راه¬های کشف نشده را کشف بکنیم. اینی که میتوانیم فلان ابزارِ فناوری را، فرض کنید سانتریفیوژ را برای کار هستهای، که دیگران قبل از ما، سالها پیش، پیدا کردند و تولید کردند و استفاده و بهرهبرداری کردند، خودمان بسازیم، البته کار بزرگی است که بدون کمک دیگران توانستهایم انجام بدهیم و نسلهای جدید آن را تولید کنیم، در این شکی نیست؛ اما این یک کار بکر نیست؛ این کار انجامشده و راه رفتهای است که دیگران رفتهاند و ما هم که بنا بوده تا پنجاه سال دیگر، تا صد سال دیگر محروم بمانیم- بنا نبود این فناوری و این دانش به کشوری مثل کشور ما و ملت ما داده بشود- جوانها، دانشمندان و پژوهشگران ما توانستهاند با پیگیری و تلاش خودشان به دست آورند و این چیز باارزشی است؛ اما من میگویم در زمینهی علم و فناوری، آن کاری را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجههی همت قرار بدهید و دنبال بکنید؛ اینطوری است که ما خط مقدم علم را شکستهایم و یکقدم به جلو برداشتهایم. آنوقت میتوانیم این را ادعا بکنیم؛ و این ممکن است. البته برداشتن قدم های جدید، مستلزم پیمودن راه¬های رفته شده و طی شدهی بهوسیلهی دیگران است؛ در این شکی نیست. اما هیچوقت نباید ذهن را از کاوش و جستجو برای یافتن راه¬های میانبر محروم و ممنوع کرد. ما این را در کشور لازم داریم [9].
من انتظارم این است که ما پنجاه سال دیگر (نمیگویم ده سال، پانزده سال دیگر) در دنیا و در سطح عالم، حرف اول علمی را بزنیم؛ یعنی مرزهای علم را ما تعیین کنیم. کار به جایی برسد که زبان ما - که زبان فارسی است- در دنیا زبان علم بشود. این، آن افقی است که جلوی چشم من است. برای اینکه به این نقطه برسیم، اولاً باید باور کنیم که این میشود. اگر شما که استادید، آن آقا که دانشجوست و آن شخص سومی که مدیر و در رأس تشکیلات است، باور نداشته باشد که این کار عملی است، بدانید قطعاً نخواهیم رسید. باید باور کنیم [2].
1-41- دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان – 1385/8/18
بنده در یکی از همین ملاقاتها به دانشجوها گفتم شما برای پنجاه سال آینده برنامهریزی کنید؛ توقع ما این است. منظورم در زمینه علم است. هدف را این قرار بدهیم که پنجاه سال بعد، کشور شما یکی از مراجع عمده و درجه اول علمی دنیا باشد؛ بهطوریکه اگر کسی خواست با تازههای دانش آشنا شود، مجبور بشود زبان ملی شما را یاد بگیرد؛ همچنانی که این دختر عزیزمان گفتند که ما مجبوریم زبان بینالمللی را یاد بگیریم؛ راست هم میگوید. انگلیسیها با زرنگی زبان خودشان را زبان علم و زبان بینالمللی کردهاند و هر چه شما میخواهید یاد بگیرید و هر چه میخواهید بخوانید، مجبورید زبان آنها را یاد بگیرید. شما کاری کنید که در پنجاه سال آینده، همین نیاز به زبان فارسی شما باشد. این، یک آرزوست؛ یک قله است؛ مثل قله دماوند، مثل قله توچال، که نگاه کردن به آن، هیجانانگیز است؛ شوق رسیدن به آن، در دل همه به وجود میآید؛ اما چه کسانی میرسند؟ باید کفش و کلاهش را آماده کنید؛ بیشتر از آن، باید همتش را آماده کنید و راه بیفتید [2].
من در نسل جوان کشورمان، این استعداد را میبینم. من نمیخواهم گزافه بگویم، شعار هم نیست؛ هیچکس از ما توقع نکرده که بیاییم این حرفها را بزنیم؛ اینها واقعیت است. جوان ایرانی در استعدادهای گوناگون، یک ظرفیت سطح بالا را داراست. اگر ما مسئولان نشناسیم، گناه ماست؛ اگر خودِ او این ظرفیت را نشناسد، گناه اوست. گناه هم نتیجهی خودش را دارد؛ از راه ماندن و به مقصود نرسیدن است. اما اگر چشم را باز کنیم، راه را پیدا کنیم، همت بگماریم و هدف را گم نکنیم، بدون تردید خواهیم رسید. آنهایی که امروز در قلهی دانشاند، همیشه اینطور نبودهاند. همین امریکا که امروز ازلحاظ علمی از همهی مراکز علمی و کشورهای دنیا جلوتر است، صد سال پیش برای ابزارهای عادی جنگیِ خودش، محتاج انگلیس و فرانسه و ایتالیا بود. تاریخ را بخوانید! در جنگ¬های داخلی امریکا - به جنگ¬های انفصال معروف است؛ جنگ بین شمال و جنوب امریکا. جنوبیها میخواستند جدا شوند؛ اما شمالی¬ها میجنگیدند و نمیگذاشتند که آنها جدا شوند؛ جنگ چهارساله که در حدود سالهای هزار و هشتصد و شصت تقریباً، صد و پنجاه سال پیش اتفاق افتاد - دو طرف موفقیت خودشان را در این میدانستند که بتوانند مثلاً یک کشتی جنگی یا یک توپِ از فلان نوع را از انگلیس بخرند، از اقیانوس اطلس عبور بدهند و برسانند به این طرف. آن زمان، امکانات نداشتند؛ اما امروز در قلهی علماند؛ چون تلاش کردند. تلاش به دین و ایمان و کفر و اسلام، ارتباطی ندارد؛ قرآن این را میگوید. من بارها این آیه را گفته و خواندهام: «کلاًّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء»؛ ما به همه کمک میکنیم؛ این سنت الهی است. هر کس در راه یک مقصودی تلاش کرد، خدای متعال این سنت را قرار داده است که این تلاش به نتیجه خواهد رسید. مشکل کسی که عاری از معنویت است، جای دیگر است؛ مشکل او یک بعدی بودن، تهی¬دست بودن از یک ثروت لازم دیگر است و همت را فقط متوجه یک بخش کردن است، که آن وقت ضررهایش را هم دارند میبینند. امروز جامعهی آمریکایی تا خرخره در گنداب این ضررها دستوپا میزند و بدتر هم خواهد شد؛ همین¬ها روی سرشان را هم خواهد گرفت. این حوادث تاریخی، ظرف یک سال و پنج سال و ده سال به وجود نمیآید؛ بلکه در ظرف صد سال، صد و پنجاه سال به وجود میآید؛ اینها به آن اواخرش رسیدهاند و مشکلات جدیای دارند، که حالا بحث ما در آنباره نیست. پس، باید کار و تلاش کرد. من این استعداد را در شما میبینم [7].
1-42- دیدار با نخبگان جوان - 1386/6/12
همتتان را بلند بگیرید. من چند بار تا حالا در جمع جوانها و نخبهها این را گفتهام. همت نباید این باشد که ما فلان فناوری را که دیگران ساختهاند و ما همیشه از آنها می خریدیم و وارد می کردیم، حالا فرض کنید میتوانیم خودمان اینجا بسازیم. اینکه چیزی نیست. البته چیزی هست، کماهمیت نیست؛ اما آن چیزی نیست که ما دنبالش هستیم. شما هدف را این قرار بدهید که ملت و کشور شما در یک دورهای، بتواند مرجع علمی و فناوری در همهی دنیا باشد. یک وقتی من در جمع جوانهای نخبه گفتم: شما کاری کنید که در یک دورهای - حالا این دوره ممکن است پنجاه سال دیگر یا چهل سال دیگر باشد - هر دانشمندی اگر بخواهد به آخرین فراوردههای علمی دست پیدا کند، ناچار باشد زبان فارسی را که شما اثرتان را به زبان فارسی نوشتهاید، یاد بگیرد؛ همچنانی که امروز شما برای دستیابی به فلان علم، مجبورید فلان زبان را یاد بگیرید تا بتوانید کتاب مرجع را پیدا کنید و بخوانید. شما کاری کنید که در آینده، کشور شما یک چنین وضعی پیدا کند؛ و می توانید. یک روز اینجور بوده است؛ کتاب های دانشمندان ایرانی را به زبانهای خودشان ترجمه می کردند، یا آن زبان را فرا می گرفتند برای اینکه بتوانند بفهمند. این هم بد نیست شما بدانید که کتاب «قانون» ابنسینا که در پزشکی است، همین ده پانزده سال پیش - زمان ریاست جمهوری من - به فارسی ترجمه شد! بنده دنبال کردم؛ افرادی را مأمور کردم، بعد هم شنیدم یک مترجم خوشقلمِ بسیار خوشذوق کُرد، این را به فارسی ترجمه کرده که امروز ترجمهی فارسیاش هست. تا آنوقت، قانون به زبان عربی نوشتهشده بود - ابنسینا کتاب را به زبان عربی نوشته است - و به فارسی ترجمه نشده بود؛ درحالیکه چند صد سال قبل به زبان فرانسه ترجمهشده! یعنی آنها که این کتاب را لازم داشتند، برده بودند و ترجمه کرده بودند. ببینید، مرجعیت علمی این است؛ مجبورند کتاب شما را ترجمه کنند یا زبان شما را یاد بگیرند. هدفتان را این قرار بدهید. همتتان را این قرار بدهید. همتتان را پیشرفت در زمینهی دانش و شکستن مرزهای علم قرار بدهید [7].
1-43- دیدار با اساتید و رؤسای دانشگاهها - 1386/7/9
حالا حکومت، حکومتی است لایق، باکفایت؛ ملت، ملتی است بیدار؛ نخبگان، نخبگانی هستند میداندار و صحنهگردان؛ حالا میخواهیم جبران کنیم. خوب، یک وقت سند چشمانداز را بهعنوان یک سند شناسنامهی افتخار در جیب می¬گذاریم و گاهی به سر و دست می¬گیریم، یک وقت هست نه، سند چشمانداز را بهعنوان یک دستورالعمل به حساب میآوریم و برای جزء جزء آن، راهکار پیدا میکنیم. اگر ما بخواهیم الهامبخش باشیم، در منطقه مرجع علمی باشیم، این راهکار دارد. راهکارش را در سند چشمانداز ما نباید معین کنیم، مسئولان در منطقهی اجرا باید اینها را مشخص کنند؛ اصرار ما این است. ما می¬خواهیم این کار در زمینه¬¬ی حالا حکومت، حکومتی است لایق، باکفایت؛ ملت، ملتی است بیدار؛ نخبگان، نخبگانی هستند میداندار و صحنهگردان؛ حالا میخواهیم جبران کنیم. خوب، یک وقت سند چشمانداز را بهعنوان یک سند شناسنامهی افتخار در جیب می¬گذاریم و گاهی به سر و دست می¬گیریم، یک وقت هست نه، سند چشمانداز را بهعنوان یک دستورالعمل به حساب میآوریم و برای جزء جزء آن، راهکار پیدا میکنیم. اگر ما بخواهیم الهامبخش باشیم، در منطقه مرجع علمی باشیم، این راهکار دارد. راهکارش را در سند چشمانداز ما نباید معین کنیم، مسئولان در منطقهی اجرا باید اینها را مشخص کنند؛ اصرار ما این است. ما می¬خواهیم این کار در زمینهی مسائل علم و پژوهش به صورت درست، به صورت خوب و کامل انجام بگیرد. علت این اهتمام و این انگیزش این است [6].
ما اگر بخواهیم سند چشمانداز تحقق پیدا کند و آن مرجعیت علمی که برای کشور پیشبینیشده، به وجود بیاید و عملی بشود، ناچاریم که این کارها را انجام بدهیم، که مهم¬ترینش تهیهی نقشهی جامع علمی است. این یعنی یک گام مهم، یک دروازهی مهم به سوی اجرائی کردن اهداف و شعارهایی است که مطرحشده و امروز بحمدالله در محیط¬های علمی به صورت یک گفتمان درآمده است [6].
1-44- دیدار با نخبگان و فرهیختگان استان فارس - 1387/2/17
امیدواریم که انشاءالله این مژدهها در کمتر از یک نسل، تحقق پیدا کند و جوانان ما آن روزی را که ایران اسلامی در جایگاه شایسته خود قرار دارد، ببینند. آن روزی که ملتهای دنیا، دانشمندان و اندیشمندان عالم احساس کنند به ایران، به زبان ایران، به فرهنگ ایران نیاز دارند برای اینکه گامهای نویی را در مسائل علمی بردارند، این روز شدنی است؛ امکانپذیر است. همچنانی که امروز برای فراگرفتن بسیاری از فنون مورد نیاز بشری، انسان احتیاج دارد زبان فلان کشور و فلان ملت را فرا بگیرد؛ آن روز مردم دنیا احساس کنند که نیاز دارند زبان شما را بیاموزند؛ فرهنگ شما را بیاموزند. آن روز خواهد آمد و شدنی است. اگر ما همت کنیم و همین تلاشی که امروز مشاهده میشود، و همین انگیزهای که امروز بحمدالله دلهای جوانان ما، اندیشمندان ما، مردم ما مالامال از آن هست، انشاءالله ادامه پیدا کند - که پیدا هم خواهد کرد - آن روز خیلی دور نخواهد بود [2].
1-45- دیدار با اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت – 1387/9/24
عرض کردیم که کشور باید به عزت علمی برسد. هدف هم باید مرجعیت علمی باشد در دنیا؛ همینطور که بارها عرض کردهایم. یعنی همینطور که شما امروز ناچارید برای علم و دستیابی به محصولات علمی به دانشمندانی، به کتابهایی مراجعه کنید که مربوط به کشورهای دیگرند، باید به آن جا برسیم که جویندهی دانش، طالب علم، مجبور باشد بیاید سراغ شما، سراغ کتاب شما؛ مجبور باشد زبان شما را یاد بگیرد تا بتواند از دانش شما استفاده کند. هدف باید این باشد. این یک آرزوی خام هم نیست. این چیزی است که عملی است. اینجایی هم که ما امروز ازلحاظ علمی و فناوری قرار داریم، این هم یک روزی جزو آرزوهای خام به حساب میآمد ]6[.
یقیناً قبل از انقلاب - قبل از اینکه این حرکت و شوق در مردم به وجود بیاید؛ این احساس دلیری در مقابل موانع در مردم ما به وجود بیاید - اگر میگفتند که کشور ما خواهد توانست به این نقطه از دانشهای گوناگون برسد، کسی باور نمیکرد. آن روزی که برای یک بیماری معمولی که امروز توی بیمارستانهای درجهی سه و چهار در شهرستانهای دور ما به راحتی آن را علاج میکنند، افراد ناچار بودند به کشورهای خارج بروند، پولهای زیادی بدهند، منت زیادی را بکشند - این مال خیلی قدیم نیست، مال همین پیش از انقلاب است - با این وضعی که امروز ما داریم در دانشهای گوناگون و در بخشهای مختلف، یقیناً یک روزی به نظر خیلیها دستنیافتنی بود؛ اما ملت ما به او دست یافت، جوانهای ما به او دست یافتند. همین مسئلهی هستهای از این قبیل است، مسائل گوناگون در بخشهای علمی از این قبیل است. بنابراین، اینی هم که یک روزی کشور ما و ملت ما کاروان دانش را آنچنان پیش ببرد که بتواند در دنیا مرجع علمی باشد، چیز ممکنی است. البته مقدماتی دارد، که این مقدمات بایستی طی شود و این مقدمات شروع هم شده. یکی از این مقدمات، همین خودآگاهی ماست که احساس کنیم که «باید»؛ و احساس کنیم که «میتوانیم». یکی دیگر از مقدمات، تهیهی نقشهی علمی جامع کشور است که کشور ازلحاظ تحصیل علم و طلب علوم مختلف دچار سردرگمی نباشد. این کار خوشبختانه انجامگرفته. همین دوستان و محققین و برجستگان، برخاستهی از دانشگاهها و از این دانشگاه، توانستهاند نقشهی جامع علمی را تهیه و فراهم کنند، که در شرف نهایی شدن است و این یک گام بسیار بلند در راه پیشرفت علم در کشور است. البته بعدازآنکه نقشهی جامع علمی تهیه و فراهم شد، کارهای دیگری هم بایستی انجام بگیرد؛ ازجمله: ایجاد نظاممهندسی این نقشه، تبدیل نقشهی جامع علمی به صدها پروژهی علمی، و سپردن این پروژهها به پیمانکاران امینی که عبارتاند از همین دانشگاهها و اساتید و مراکز تحقیقاتی دانشگاهها. بعد، ایجاد شبکهی نظارت بر این پیشرفت علمی؛ حسن اجرا. و درگیر کردن استاد، دانشجو، محقق - که حالا دانشجویان پرسیدند در زمینهی پیشرفت علمی، تکلیف ما چیست - اینها حتماً باید در این طرح مهندسی نقشهی جامع علمی دیده شود. هر تکتک دانشجو میتواند نقش ایفاء کند؛ هر مرکزی از مراکز تحقیقاتی، هر کارگاه آموزشی میتواند نقش ایفا کند و اساتید هم میتوانند. بنابراین یک کار چندساله است. این کار چندساله با شدت، با حدت، با پیگیری تمام، با امید بایستی دنبال شود و انشاءالله به نتایجی خواهد رسید. یقیناً روزی خواهد رسید که شما ببینید مرجعیت علمی یافتن دانشگاههای ایران و دانشمندان ایران چیز دور از دسترسی نیست؛ خیلی نزدیک به شماست. شما جوانها یقیناً این را خواهید دید؛ من تردیدی ندارم [6].
1-46- ابلاغ سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه توسط رهبر معظم انقلاب – 1387/10/21
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامهای به آقای احمدینژاد رییسجمهور وقت، سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه را ابلاغ کردند. این سیاستهای کلی در چارچوب سند چشمانداز بیستساله و با رویکرد مبنایی پیشرفت و عدالت، ابلاغشده است [2].
سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه دارای 45 بند و شامل سرفصلهای: امور فرهنگی، امور علمی و فناوری، امور اجتماعی، امور اقتصادی و امور سیاسی، دفاعی و امنیتی است [2].
در بند 43 این ابلاغیه آورده شده است: تقویت هویت اسلامی و ایرانی ایرانیان خارج از کشور، کمک به ترویج خط و زبان فارسی در میان آنان، حمایت از حقوق آنان و تسهیل مشارکت آنان در توسعه ملی [2].
1-47- دیدار با رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور – 1388/12/11
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور مسئله زبان و ادبیات فارسی را بسیار مهم دانستند و تأکید کردند: «یکی از وظایف اصلی سفیران فرهنگی، ترویج زبان فارسی از طریق پیگیری کرسیهای زبان فارسی در مراکز علمی و دانشگاهی است» [2].
1-48- دیدار با جمعی از کارآفرینان سراسر کشور – 1389/6/16
ما انشاءالله بر دشمن فائق خواهیم آمد، تحریم¬ها را دور خواهیم زد و جوانهای ما روزهای خوبی را انشاءالله در آینده تجربه خواهند کرد و این کشور، کشور بسیار بااستعدادی است. امروز مثل روزی است که فرض کنید یک عقاب تیزپروازی که می¬تواند در ارتفاعات بسیار بلندی پرواز کند، از داخل صحن این فضا توانسته به پشتبام بپرد. این یک تجربه است. این سقف پرواز، خیلی بیش از اینها خواهد بود. انشاءالله روزی خواهد رسید که هم مرجع علمی خواهد شد کشور شما، هم مورد افتخار مسلمانان خواهد شد که بگویند اسلام یک کشور را اینجور اداره کرد و هم انشاءالله ازلحاظ عملی و ازلحاظ تولیدات، مرجع مراجعات مردم دنیا خواهید شد [6].
1-49- اجتماع مردم اسفراین - 1391/7/22
ملت ایران این استعداد را دارد که آنقدر پیشرفت کند که بتواند در جهات گوناگون بهعنوان یک الگویی در دنیا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبین باشیم؟ چرا با نظر تحقیر به خودمان و ملت خودمان و آیندهی خودمان نگاه کنیم؟ دشمن میخواهند این را به ملت ما تلقین کند و در طول سالهای متمادی تلقین کرده است. اینجور باورانده اند که حتماً عنصر غربی پیشرو است و باید دنبال او حرکت کرد؛ نه، یک روزی تاریخ ما به ما نشان میدهد که قضیه بلعکس بوده است. ما در دنیا پیشرو بودیم؛ پیشرو در علم بودیم، پیشرو در صنعت بودیم، پیشرو در تمدنسازی بودیم، پیشرو در فرهنگ بودیم؛ دیگران از ما یاد میگرفتند، میآموختند؛ چرا امروز همانطور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهی پیشرفت باید آنجور باشد که ما آن آینده را در نظر بگیریم [7].
من چندی قبل به جوانهای دانشجو و نخبه این نکته را گفتم، باید همت شما این باشد که در دنیا به وضعی برسیم که اگر کسی بخواهد به تازههای علمی دست پیدا کند، مجبور باشد زبان فارسی یاد بگیرد. جوانان ما این آینده را بهعنوان یک آیندهی حتمی و قطعی در نظر بگیرند، برای آن تلاش کنند، برای آن کار کنند. نخبگان ما، نخبگان سیاسی ما، نخبگان علمی و فرهنگی ما، با این نگاهِ به آینده حرکت کنند، برنامهریزی کنند و به هیچ حدی قانع نباشند. این مقولهی پیشرفت است [7].
1-50- دیدار با جوانان استان خراسان شمالی - 1391/7/23
ما برای ساختن این بخش [اصلی و اساسی] از تمدن نوین اسلامی [که همان سبک زندگی است]، بهشدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانی که سعی دارند روشهای زندگی و سبک و سلوک زندگی را به ملتها تحمیل کنند. امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگوئی و تحمیل، تمدن غربی است. نه اینکه ما بنای دشمنی با غرب و ستیزه گری با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشی از بررسی است – ستیزه¬گری و دشمنیِ احساساتی نیست. بعضی بهمجرداینکه اسم غرب و تمدن غرب و شیوه های غرب و توطئه ی غرب و دشمنی غرب می¬آید، حمل میکنند بر غربستیزی: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدرکشتگیِ آنچنانی نداریم - البته پدرکشتگی داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسیشده است ]3[.
تقلید از غرب برای کشورهایی که این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّی آن کشورهایی که بهظاهر به صنعتی و اختراعی و ثروتی هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکننده ی فرهنگ هاست. هر جا غربی ها وارد شدند، فرهنگهای بومی را نابود کردند، بنیانهای اساسیِ اجتماعی را از بین بردند؛ تا آنجائی که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. هر جا انگلیسها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل کردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبه¬قاره¬ی هند، زبان فارسی چند قرن زبان رسمی بود؛ تمام نوشتهها، مکاتبات دستگاه های حکومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصیتهای برجسته، با زبان فارسی انجام میگرفت [3].
انگلیس ها آمدند زبان فارسی را با زور در هند ممنوع کردند، زبان انگلیسی را رایج کردند. شبه قاره ی هند که یکی از کانونهای زبان فارسی بوده، امروز در آنجا زبان فارسی غریب است؛ اما زبان انگلیسی، زبان دیوانی است؛ مکاتبات دولتی با انگلیسی است، حرف زدن غالب نخبگانشان با انگلیسی است - باید انگلیسی حرف بزنند - این تحمیلشده. در همه¬ی کشورهایی که انگلیسها در دوران استعمار در آنجا حضور داشتند، این اتفاق افتاده است؛ تحمیلشده است. ما زبان فارسی را بر هیچ جا تحمیل نکردیم. زبان فارسی که در هند رایج بود، بهوسیلهی خود هندی ها استقبال شد؛ شخصیتهای هندی، خودشان به زبان فارسی شعر گفتند. از قرن هفتم و هشتم هجری تا همین زمان اخیرِ قبل از آمدن انگلیس¬ها، شعرای زیادی در هند بودند که به فارسی شعر می گفتند؛ مثل امیرخسرو دهلوی، بیدل دهلوی - که اهل دهلی است - و بسیاری از شعرای دیگر. اقبال لاهوری اهل لاهور است، اما شعر فارسی او معروف¬تر از شعر به هر زبان دیگری است. ما مثل انگلیس ها که انگلیسی را در هند رایج کردند، زبان فارسی را رایج نکردیم؛ فارسی با میل مردم، با رفت وآمد شاعران و عارفان و عالمان و اینها بهطور طبیعی رایج شد؛ اما انگلیسها آمدند مردم را مجبور کردند که باید فارسی حرف نزنند؛ برای فارسی حرف زدن و فارسی نوشتن، مجازات معین کردند [3].
فرانسوی ها هم در کشورهایی که تحت استعمار آنها بود، زبان فرانسه را اجباری کردند. یک وقتی یکی از رؤسای کشورهای آفریقای شمالی - که سالها فرانسوی ها بر آنجا سلطه داشتند - زمان ریاست جمهوری با بنده ملاقات داشت. او با من عربی حرف میزد؛ بعد میخواست یک جمله ای را بگوید، واژه ی عربیِ آن جمله یادش نیامد، بلد نبود. معاونش یا وزیرش همراهش بود، به فرانسه به او گفت که این جمله به عربی چه میشود؟ او هم گفت که بله، این جمله به عربی میشود این. یعنی یک عرب نمیتوانست مقصود خودش را با عربی ادا کند، مجبور بود با فرانسه از رفیقش بپرسد، او هم بگوید که این است! یعنی اینقدر اینها از زباناصلی خودشان دورمانده بودند. این مسئله را سالها بر اینها تحمیل کردند. پرتغالی ها هم همینجور، هلندی ها هم همینجور، اسپانیائی ها هم همینجور؛ هر جا رفتند، زبان خودشان را تحمیل کردند؛ این میشود فرهنگ مهاجم. بنابراین فرهنگ غرب، مهاجم است [3].
غربی ها آنجائی که توانستند، بنیان های فرهنگی و اعتقادی را از بین بردند. در مثل کشور ما که استعمارِ مستقیم وجود نداشت و به برکت مجاهدت یک عده از بزرگان، انگلیس ها نتوانستند بهطور مستقیم وارد شوند، افرادی را عامل خودشان کردند. اگر قرارداد ۱۲۹۹، یعنی ۱۹۱۹ میلادی - که معروف به قرارداد وثوقالدوله است - در ایران با مقاومت امثال مرحوم مدرس و بعضی از آزادیخواهانِ دیگر مواجه نمیشد و این قرارداد عملیاتی میشد، استعمار ایران حتمی بود - مثل هند - مردانی نگذاشتند این اتفاق بیفتد. اما آنها بهوسیلهی عوامل خودشان، با گماشتن رضاخان پهلوی و تقویت او و گذاشتن روشنفکران وابسته به غرب در کنار او - که باز لازم نیست من اسم بیاورم، دوست ندارم اسم بیاورم - فرهنگ خودشان را بر ما تحمیل کردند. بعضی از وزرا و نخبگان سیاسی دستگاه پهلوی که جنبه ی فرهنگی داشتند، اینها عامل غرب بودند برای دگرگون کردن فرهنگ کشورمان؛ و هرچه توانستند، کردند؛ یک مقوله اش مسئله ی کشف حجاب بود، یک مقوله اش فشار بر روحانیون و زدودن حضور روحانیون از کشور بود، و مقولات فراوان دیگری که در دوران رضاخان پهلوی دنبال میشد. فرهنگ غربی، فرهنگ مهاجم است؛ هر جا وارد شود، هویت زدائی میکنم؛ هویت ملتها را از بین می برد. فرهنگ غربی، ذهنها را، فکرها را مادی میکنم، مادی پرورش میدهد؛ هدف زندگی میشود پول و ثروت؛ آرمان¬های بلند، آرمان¬های معنوی و تعالی روحی از ذهنها زدوده میشود. خصوصیت فرهنگ غربی این است [3].
1-51- دیدار با شرکتکنندگان در اجلاس جهانی اساتید دانشگاههای جهان اسلام و بیداری اسلامی - 1391/9/21
باید کشورهای اسلامی ازلحاظ علم و فناوری پیشرفت کنند. گفتم غرب و آمریکا به برکت علم توانستند بر کشورهای دنیا مسلط شوند؛ یکی از ابزارهایشان علم بود؛ ثروت را هم با علم به دست آوردند. البته مقداری از ثروت را هم با فریبگری و خباثت و سیاست به دست آوردند، اما علم هم مؤثر بود. باید علم پیدا کرد. روایتی است که فرمود: «العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه». باید علم پیدا کنید. علم که پیدا کردید، پنجهی قوی پیدا خواهید کرد. اگر علم نداشته باشید، کسانی که دارای پنجهی قوی هستند، دست شما را می¬پیچانند. جوانهایتان را به علم تشویق کنید؛ این کار ممکن است؛ ما در ایران این کار را کردیم. ما قبل از انقلاب در ردیف¬های آخرِ آخرِ علمی دنیا قرار داشتیم، که هیچ نگاهی بهطرف ما جلب نمیشد. امروز به برکت انقلاب، به برکت اسلام، به برکت شریعت، کسانی که در دنیا ارزیابی می کنند، گفتند و در دنیا منتشر شد که ایران امروز ازلحاظ علمی در رتبهی شانزدهم دنیاست. این مال چند ماه قبل از این است. خود آن مراکزی که این بیان را کردند، پیشبینی کردند و گفتند تا چند سال دیگر - معین کردند تا چه سالی؛ مثلاً تا ده سال، دوازده سال دیگر - ایران به رتبهی تکرقمی خواهد رسید؛ آنها گفتند چهارم در دنیا. این به این خاطر است که شتاب علمی در ایران، شتاب زیادی است. البته ما از دنیا هنوز خیلی عقبیم. شتاب ما چندین برابر متوسط شتاب دنیاست، اما باز عقبیم. اگر با این شتاب پیش برویم، به جلو خواهیم رسید. این حرکت در دنیای اسلام باید ادامه پیدا کند. کشورهای اسلامی دارای استعدادند. جوانهای خوبی داریم، جوانهای خوبی دارید؛ استعدادهای خوبی هستند. یک روز در بخشی از تاریخ، علم دنیا دست ما مسلمان¬ها بوده؛ چرا امروز اینجور نشود؟ چرا توقع و انتظار نداشته باشیم که تا سی سال دیگر دنیای اسلام بشود مرجع علمی دنیا، که همه برای مسائل علمی به کشورهای اسلامی مراجعه کنند؟ این آیندهی ممکنی است؛ همت کنیم، تلاش کنیم. اینها همهاش به برکت اسلام و به برکت انقلاب پیش میآید. نظام دینی اثبات کرد که می تواند سرعت و شتاب بیشتری داشته باشد [6].
1-52- ابلاغ سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزشوپرورش – 1392/2/10
سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزشوپرورش کشور شامل [8]:
4- ایجاد تحول در نظام برنامهریزی آموزشی و درسی با توجه به:
4-1- روزآمد ساختن محتوای تعلیم و تربیت و تدوین برنامه درس ملی مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و متناسب با نیازهای کشور و انطباق محتوی با پیشرفتهای علمی و فناوری و اهتمام به تقویت فرهنگ و هویت اسلامی-ایرانی.
1-53- دیدار با اساتید دانشگاهها – 1392/5/15
از پیشرفت علمی در کشور برای گسترش و نفوذ زبان فارسی استفاده شود. زبان خیلی مهم است برادران و خواهران عزیز! اهمیت زبان ملی یک کشور برای خیلیها هنوز دانسته و شناخته نیست. زبان فارسی باید گسترش پیدا کند. باید نفوذ فرهنگیِ زبان فارسی در سطح جهان روزبهروز بیشتر شود. فارسی بنویسید، فارسی واژهسازی کنید و اصطلاح ایجاد کنید. کاری کنیم که در آینده، آن کسانی که از پیشرفت های علمی کشور ما استفاده می کنند، ناچار شوند بروند زبان فارسی را یاد بگیرند. این افتخاری نیست که ما بگوییم حتماً زبان علمی کشور ما فلان زبان خارجی است. زبان فارسی اینقدر ظرفیت و گنجایش دارد که دقیقترین و ظریفترین علوم و دانش ها می توانند با این زبان بیان شوند. ما زبان پرظرفیتی داریم. کما اینکه بعضی از کشورهای اروپائی هم نگذاشتند زبان انگلیسی تبدیل شود به زبان علمی آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان – اینها زبان خودشان را بهعنوان زبان علمی در دانشگاه هایشان حفظ کردند. مسئلهی زبان، مسئلهی بسیار مهمی است؛ واقعاً احتیاج دارد به اینکه حمیت به خرج دهید. یکی از اهتمامهایی که دولت های آگاه و هوشیار در دنیا انجام می دهند، تکیه بر روی گسترش زبان ملیشان در دنیا است. متأسفانه با غفلت خیلی از کشورها، این کار اتفاق نیفتاده؛ حتّی زبانهای بومی را، زبانهای اصلیِ بسیاری از ملتها را بهکلی از بین برده یا تحتالشعاع قرار دادهاند. بنده از پیش از انقلاب، از اینکه واژههای بیگانه بیدریغ در دست و زبان مردم ما به کار می رفت و به آنها افتخار می کردند - کانه کسی اگر چنانچه یک مطلبی را با یک تعبیر فرنگی بیان کند، این را یک افتخاری میدانست - همیشه رنج می بردم؛ متأسفانه تا امروز هم این باقی است! خیلی از سنت های غلط پیش از انقلاب، با انقلاب از بین رفت؛ این یکی متأسفانه از بین نرفت! یک عدهای کانه افتخار می کنند که یک حقیقتی را، یک عنوانی را با یک واژهی فرنگی بیان کنند؛ درحالیکه واژهی معادل فارسی برای آن عنوان وجود دارد، دوست می دارند از تعبیرات غربی استفاده کنند؛ بعد حالا یواشیواش این دیگر به دامنههای گستردهای در سطوح پائین و سطوح عوامانه هم رسیده، که واقعاً رنجآور است [7].
یک نکتهی دیگر هم - که شاید نکتهی آخر باشد - این است که ما اگر دنبال پیشرفت هستیم و پیشرفت علمی را شرط لازم پیشرفت عمومی کشور میدانیم، توجه داشته باشیم که مراد ما از پیشرفت، پیشرفت با الگوی غربی نیست. دستور کار قطعی نظام جمهوری اسلامی، دنبال کردن الگوی پیشرفت ایرانی - اسلامی است. ما پیشرفت را به شکلی که غرب دنبال کرد و پیش رفت، نمیخواهیم؛ پیشرفت غربی هیچ جاذبهای برای انسان آگاهِ امروز ندارد. پیشرفت کشورهای پیشرفتهی غربی نتوانست فقر را از بین ببرد، نتوانست تبعیض را از بین ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر کند، نتوانست اخلاق انسانی را مستقر کند. اولاً آن پیشرفت بر پایهی ظلم و استعمار و غارت کشورهای دیگر بنا شد [8].
1-54- دیدار با شرکتکنندگان در هفتمین همایش ملی نخبگان جوان – 1392/7/17
رشد علمیِ ما امروز در مقیاس منطقه و در مقیاس جهانی خیلی خوب است. عدد مطلقِ رشد ما خوب است، شتاب رشد ما هم بسیار خوب است، یعنی شتاب پیشرفت خیلی بالا است؛ لکن این ملاک نیست؛ یعنی این شتاب باید محفوظ بماند. وجود شتاب رشد علمی به معنای این نیست که ما به هدف رسیدیم یا حتّی به هدف نزدیک شدهایم؛ چون ما خیلی عقب بودیم. دنیا هم که منتظر نمی مانَد که ما پیش برویم، او تماشا کند؛ دنیا هم دارد دائماً پیش می رود؛ البتّه شتاب ما بیشتر است، ما باید این شتاب را حفظ کنیم. اگر این شتاب رشد علمی حفظ شد، این امید وجود دارد که ما برسیم به قلّهها، برسیم به خطوط مقدّم؛ و همانطور که بارها عرض کردم، کشور ما و مراکز علمی ما برای دنیا مرجع علمی بشوند. این باید اتّفاق بیفتد و انشاءالله این کار خواهد شد. البتّه بنده تصوّر نمی کنم که حالا این کار [رسیدن ایران به مرجعیت علمی دنیا] در ظرف پنج سال و ده سال و پانزده سال انجام بگیرد؛ نه، من چند سال پیش گفتم شما پنجاه سال دیگر، چهل سال دیگر این آینده را تصویر کنید که در دنیا هر کسی بخواهد به یافتههای تازهی علمی دست پیدا کند، مجبور بشود زبان فارسی یاد بگیرد؛ همت را این قرار بدهید. کاری کنید که در دنیا دیگران محتاج دانش شما باشند، مجبور باشند زبان شما را یاد بگیرند تا به دانش شما دست پیدا کنند؛ این کار هم ممکن است؛ این کار ممکن است [6][7].
مرحوم دکتر چمران - شهید چمران - یک نخبهی علمی بود؛ حالا او مشهور شده به جنگ و شهادت و تفنگ و مانند این چیزها، لکن یک نخبهی علمیِ برجسته بود؛ در یکی از دانشگاههای برجستهی آمریکا هم درس می¬خواند که بعد رها کرد و آمد، و در لبنان و بعد هم در کشور خودش مشغول جهاد شد. او به من میگفت که در دانشگاههای آمریکا - و بخصوص و ازجمله در همان دانشگاهی که ایشان تحصیل میکرد - برجستههای درجهی یک، معدود بودند و ایرانیها در بین آنها بیشتر از همه بودند. ایرانیها از متوسّط استعداد جهانی بالاترند؛ این را ما از افراد دیگر هم مکرّر شنیدهایم؛ عرض کردم حالا هم که تجربهها این را نشان میدهد [6][7].
1-55- دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی – 1392/9/19
من خیلی نگران زبان فارسیام؛ خیلی نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانی را دور هم بنشینند. من میبینم کار درستی در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجی [به کار میبرند]. ننگش میکند کسی که فلان تعبیر فرنگی را به کار نبرد و بهجایش یک تعبیر فارسی یا عربی به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلی چیز بدی است. این جزو اجزای فرهنگ عمومی است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسی یک روزی از قسطنطنیه آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمی بوده تا شبهقاره هند؛ اینکه عرض میکنم از روی اطلاع است. در آستانه، مرکز حکومت عثمانی، زبان رسمی در یک برهه طولانیای از زمان، زبان فارسی بوده. در شبهقاره هند برجستهترین شخصیتها با زبان فارسی حرف میزدند و انگلیسها اولی که آمدند شبهقاره هند، یکی از کارهایی که کردند این بود که زبان فارسی را متوقف کنند؛ جلو زبان فارسی را با انواع حیل و مکرهایی که مخصوص انگلیسهاست گرفتند. البته هنوز هم زبان فارسی آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ کسانی هستند در هند ــ که بنده رفتهام دیدهام، بعضیهایشان اینجا آمدند آنها را دیدیم ــ عاشق زبان فارسیاند، اما ما در کانون زبان فارسی، داریم زبان فارسی را فراموش میکنیم. برای تحکیم آن، برای تعمیق آن، برای گسترش آن، برای جلوگیری از دخیلهای خارجی هیچ اقدامی نمیکنیم. یواشیواش [در] تعبیرات ما یک حرفهایی میزنند ــ هر روزی هم که میگذرد یک چیز جدیدی میآید ــ ما هم نشنفتهایم. گاهی میآیند یک کلمهای میگویند، بنده میگویم معنای آن را نمیفهمم، میگویم معنای آن چیست؟ معنا [که] میکنند تازه ما اطلاع پیدا میکنیم که این کلمه آمده. [این] یواشیواش کشانده شده به طبقات و توده مردم؛ این خطرناک است. اسم فارسی را با خط لاتین مینویسند! چرا؟ چه کسی میخواهد از این استفاده کند؟ آن کسی که زبانش فارسی است یا آن کسی که زبانش خارجی است؟ اسم فارسی با حروف لاتین! یا اسمهای فرنگی روی محصولات تولیدشده داخل ایران که برای من عکسهایش را و تصویرهایش را فرستادند! خب چه داعیهای داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یکوقت شما یک محصول صادراتی دارید، آنجا در کنار زبان فارسی ــ فارسی هم باید باشد البته، هرگز نبایستی از روی محصولات ما زبان فارسی برداشته بشود ــ البته زبان خارجی هم به آن کشورهایی که خواهد رفت، اگر زبان دیگری دارند نوشته بشود، اما محصولی در داخل تولید میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومی دارد؟ روی کیف بچههای دبستانی چه لزومی دارد که یک تعبیر فرنگی نوشته بشود؟ روی اسباببازیها همینجور. من واقعاً حیرت میکنم. این جزو چیزهایی است که شما خیلی دربارهاش مسئولیت دارید. البته من مثالهایی در ذهن دارم برای این استعمال زبان فارسی که نمیخواهم دیگر حالا آنها را عرض کنم؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه و از این قبیل، همینطور مکرر تعبیرات فرنگی و بهخصوص انگلیسی. من از این احساس خطر میکنم و لازم است که حضرات و شورای عالی انقلاب فرهنگی این مسئله را بهجد دنبال کنند و دولت بهطورجدی مواجه بشود با این مسئله. حالا معنای مواجهه این نیست که فوراً فردا مثلاً با یک شیوه تندی یا شیوه خشنی برخورد کنند، [مواجه بشوید] امّا حکمتآمیز؛ ببینید چه کار میتوانید بکنید که جلو این را بگیرید [2].
نگذارید دانشگاه جولانگاه حرکتهای سیاسی بشود. اینکه ما جوان را بهعنوان یک موتور محرّک تحوّلات سیاسی بپذیریم، حرف من است. من یک وقتی این مطلب را گفتم، بعضی از همین آقایانی که حالا دَم از دانشگاه میزنند، من را ملامت کردند که شما این جوانها را به هَوس انداختید، به هیجان انداختید؛ نه، من اعتقاد دارم به این قضیّه؛ نسل جوان در هر جامعه، موتور حرکت تحوّلات اجتماعی و تحوّلات سیاسی است؛ بخصوص جوان دانشجو؛ طبیعتش این است. این حرف دیگری است؛ این غیرازاین است که ما دانشگاه را محل جَوَلان گرایش¬های سیاسیای که بعضیشان مخالف با اصل نظاماند یا مخالف با جهتگیریهای نظاماند بکنیم. این را باید حتماً مراقبت کنید و جلوی آن را بگیرید. در این زمینه من این جمله را همعرض بکنم؛ یک "میتوانیم"ای را ملّت ما گفته؛ نگذارید این "میتوانیم" تبدیل بشود بهعکس آن. گفتند ما میتوانیم به قلّههای رفیع علمی برسیم؛ میتوانیم مرجع علمی جهان بشویم؛ میتوانیم خودمان را از حقارت علمی نجات بدهیم، که امروز نجات دادند و دشمنان ما، مخالفین ما دارند اعتراف می کنند که ایران به دانش دستیافته؛ نهفقط در زمینهی هستهای، در زمینههای دیگر هم همین را دارند می¬گویند و اعتراف می کنند. این "میتوانیم" را که در روح این جوانهای ما دارد جَوَلان میکنم، نگذارید از بین برود؛ شما هم بگویید میتوانیم و دنبال کنید این میتوانیم را. ما میتوانیم تمدّن نوین اسلامی را برپا کنیم و دنیایی بسازیم که سرشار باشد از معنویت و با کمک معنویت و هدایت معنویت راه برود؛ این کارها را میتوانیم انجام بدهیم، که به توفیق الهی هم [این کار را] می کنیم [6].
بخش 2- دسته بندی و تحلیل بیانات مقام معظم رهبری در خصوص حفظ و توسعه خط و زبان فارسی
مقدمه:
با توجه به ابعاد اصلی موضوع (ساختار، محتوا و ابزار) و سایر مباحث مرتبط، در این بخش تحلیل موضوعی انجامشده است و در همین راستا بیانات دستهبندیشده و جملات کلیدی و اصلی در ذیل هر دسته آمده است.
بیان مسئله خط و زبان فارسی
محدوده خط و زبان فارسی
اهمیت خط و زبان فارسی
چشمانداز خط و زبان فارسی
اسلام، انقلاب، خط و زبان فارسی
افراد، نهادها و سازمان های داخلی و خارجی متولی امر
ویژگی های زبان فارسی
ویژگیهای نحوی و لغوی زبان فارسی
ویژگیهای محتوایی زبان فارسی
نیازمندی ها با هدف حفظ و توسعه خط و زبان فارسی
نیازمندی های نحوی و لغوی
نیازمندی های محتوایی
نیازمندی های مدیریتی
در ابتدای هر بخش، توضیحی مختصر بیان خواهد شد و مصادیق هر یک از عناوین ذکر شده، با شماره-گذاری مشخص شده اند و به طور مستقیم برگرفته از بیانات ارائه شده در بخش قبل می باشند. به همین دلیل، از ذکر مجدد منابع، خودداری شده است.
2-1- بیان مسئله خط و زبان فارسی
با توجه به بیانات مستمر مقام معظم رهبری نسبت به موضوع خط و زبان فارسی و اهمیتِ حفظ و توسعه آن، و از طرفی تاثیر زبان های دیگر به ویژه زبان عربی به عنوان زبان اسلام بر این زبان، مهم است که در ابتدا، یک درک واحد از آن چه به عنوان زبان فارسی مورد نظر آیت الله خامنه ای می باشد، حاصل شود. همچنین اهمیت موضوع و چشم اندازی که مد نظر ایشان است، شناخته شود.
2-1-1- محدوده خط و زبان فارسی
1- البته ما زبان سعدی و حافظ را توصیه نمیکنیم؛ زبان فصیح امروز را توصیه میکنیم. (بخش 1-2)
2- کاربرد کلمات عربی در زبان فارسی قابلقبول است: همینطور دارند اصطلاحات خارجی [به کار میبرند]. ننگش میکند کسی که فلان تعبیر فرنگی را به کار نبرد و بهجایش یک تعبیر فارسی یا عربی به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلی چیز بدی است. این جزو اجزای فرهنگ عمومی است که باید با این مبارزه کرد. (بخش 1-55)
2-1-2- اهمیت خط و زبان فارسی
1- کشور و سرزمین ما، سرزمین هنر است؛ یعنی هنر جهانی از هزار سال پیش به این طرف، درمجموع مدیون سرزمین ماست، مدیون زبان فارسی است. (بخش 1-5)
2- ما باید بدانیم که وقتی این زبان (زبان فارسی) از وطن خودش دور شد و به کشور بیگانه رفت، پارهای شکستگیها در آن به وجود خواهد آمد؛ باید فکر آن را بکنیم، اینجا مستحکم درستش بکنیم، که در آنجا اقلاً چیزی از آن باقی بماند. (بخش 1-6)
3- زبان، استخوان فقرات یک ملت است. (بخش 1-38)
2-1-3- چشمانداز خط و زبان فارسی
1- زبان فارسی کلمه طیبهای است و اصل ثابتی دارد و انتظار میرود که روزبهروز پیشرفت کند و جهانیان بتوانند از این زبان استفادههای فراوانی را به عمل آورند. (بخش 1-15)
2- گفتم آن روزی را باید دنبال کنیم که اگر در دنیا دانشمندی خواست یک نظریه علمی را بفهمد، بشناسد، حل کند و با یک اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسی را یاد بگیرد. (بخش 1-35)
3- من در یکی از جلسات به دانشجوها گفتم شما فکر این را بکنید که پنجاه سال دیگر کشور شما باید جایی باشد که هرکس به یک پیشرفت علمی احتیاج دارد، ناگزیر باشد زبان فارسی یاد بگیرد؛ یعنی کشور شما آنقدر اثر علمی و تحقیقاتی تولید کند که همینطور که امروز زبان انگلیسی عمدتاً به برکت پیشرفت فناوری امریکا و بعضی از کشورهای دیگر در دنیا رایج شده، شما بتوانید زبان فارسی را به تبع رشد علمیتان در دنیا رایج کنید. شما باید بتوانید در قله قرار بگیرید؛ این شدنی است و اگر همت بگماریم، قطعی است. (بخش 1-37)
2-2- اسلام، انقلاب، خط و زبان فارسی
اگر چه اسلام به زبان عربی معرفی شد ولی با زبان فارسی تبلیغ شد و گسترش یافت. این واقعیتی است که نه تنها مقام معظم رهبری، که استاد مطهری نیز در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» بدان اشاره داشته اند. همچنین با توجه به تاثیر رخدادهای حساس همچون جنگ ها و انقلاب ها بر خط و زبان ملل مختلف، در این بخش بیاناتی که در خصوص تاثیرات متقابل اسلام، انقلاب، خط و زبان فارسی است، خلاصه شده¬اند.
1- زبان فارسی، فرهنگ غنی ای را با خودش میبرده است؛ این فرهنگ امروز در اختیار ماست؛ عمدتاً هم فرهنگ اسلامی است. (بخش 1-7)
2- خیلی نزدیک به نظر میآید که یکی از عوامل گسترش زبان فارسی در دنیا و لااقل در این ناحیه همراهی آن با دین و پیام دین و معارف دینی باشد؛ یعنی آن کسی که این دین و این معارف را میپذیرد، زبانی را هم که حامل آن است، میپذیرد. (بخش 1-7)
3- ما میتوانیم آن محتوای عرفانی و آن فرهنگ اسلامی را که شکل لطیف و زیبای خودش را در ایران داشته، عامل گسترش زبان بدانیم. (بخش 1-7)
4- هر جا که جاذبه این فرهنگ (فرهنگ اسلامی) و این تفکر (تفکر اسلامی) بتواند راهی باز کند و نفوذی بکند، زبان فارسی هم هست. (بخش 1-7)
5- من خیال میکنم الآن کسانی که در مجموعه نظام هستند، قدر زبان فارسی را بیشتر میدانند؛ علتش هم این است که امروز ایران معتقد است برای دنیا پیامی دارد و آن اسلام انقلابی است. امروز اعتقادمان این است که برای دنیا پیامی داریم. این پیام، یک حامل و رسانه درستی میخواهد؛ و آن جز زبان، چیز دیگری نیست. (بخش 1-6)
6- بدون تردید اسلام از طریق زبان فارسی و فارسیزبانان به چین، شبهقاره و بخشی از آسیای میانه گسترشیافته است و بسیاری از کسانی که در این مناطق به اسلام گرویدهاند، هنوز یادگارها و نشانههای زبان فارسی را در کلمات و اصطلاحات دینی خود حفظ کردهاند و این خود مایه سربلندی و افتخار است. (بخش 1-15)
7- اسلام، به زبان عربی وارد ایران شد؛ اما به زبان فارسی ترویج پیدا کرد و در طول قرنهای متمادی بیشترین معارف اسلامی و سخنان حکمتآموز بهوسیله ایرانیان فارسیزبان در میان ملتها انتشار یافت، بنابراین زبان فارسی در این بخش از جهان از حقوق واضحی در جهت گسترش اسلام و فرهنگ و تمدن بشری برخوردار است. (بخش 1-23)
8- امروز به برکت انقلاب در نقاطی از دنیا، زبان فارسی بهعنوان زبان دوم دانشگاهی یا بهعنوان زبان رشته اختصاصی، باز موردتوجه قرارگرفته است. انقلاب پیام و سخنی دارد؛ کسی که مسلمان است، پیام اسلام را از انقلاب میگیرد، کسی هم که مسلمان نیست و بالاخره پیام نو را از انقلاب میگیرد، دلش میخواهد مثلاً بداند که امام و پدر این انقلاب، وقتی حرف میزد، چه میگفت که در ترجمه نمیشود فهمید؛ لذا زبان فارسی یاد میگیرند. (بخش 1-22)
9- این (انقلاب اسلامی) به ادبیات و هنر، نیاز فراوانی دارد. (بخش 1-1)
2-3- افراد، نهادها و سازمان های داخلی و خارجی متولی امر
حفظ و توسعه خط و زبان فارسی، مسئله ای نیست که بتوان آن را یک شبه و توسط یک یا چند سازمان دولتی که متولی امر باشند، حل نمود. متولیان امر اعم از افراد حقیقی و حقوقی داخلی و خارجی می بایست با اهتمام نسبت به حل این موضوع اقدام نمایند و این موضوع نه فقط یک شعار که یک دغدغه همیشگی¬شان باشد. از این رو، کلیه افراد، نهادها و سازمانی داخلی و خارجی که طی سخنرانی های مختلف مقام معظم رهبری از سال 1365 تا کنون (پایان سال 1392) مورد خطاب قرار گرفته اند و توقع ایشان از آن ها توجه و انجام اقدام و تلاش در خصوص این موضوع بوده است استخراج شده اند.
1- به هرحال، بنده شخصاً به عنوان یک آدم عاشق و شیفته زبان فارسی، به این مجموعه شما (فرهنگستان زبان و ادب فارسی) خیلی امید بسته ام؛ امیدوارم که این مجموعه انشاءالله بتواند کارهای بزرگ و اساسی ای را در باب زبان فارسی انجام بدهد. (بخش 1-7)
2- در دوره گذشته، خرج کنندگان زبان فارسی، یعنی بدنه نظام منظورم ملت نیستند؛ منظور، مسئولان و کسانی که وابسته به تشکیلات دولتی بودند برایشان اصلاً و ابداً مسئله زبان فارسی اهمیتی نداشت. (بخش 1-6)
3- مسئولین فرهنگی باید عمیقترین و بهترین کارایی و صائبترین تدبیر را داشته باشند که ترویج زبان فارسی یکی از بهترین کارهاست. (بخش 1-11)
4- همکاری عمومی و بینالمللی فارسی میان ملتهای فارسیزبان و علاقهمندان زبان فارسی ضرورت دارد و امید است در این زمینه شاهد تحقق یک کار برجسته و بزرگی باشیم. (بخش 1-12)
5- فارسیزبانان و علاقهمندان و دوستداران این زبان در سراسر جهان و صاحبان ذوق و اندیشه باید با جدیت کامل و اهتمام فراوان، تلاش مضاعفی را برای اعتلای زبان فارسی به عملآورند. (بخش 1-15)
6- پاسداری از زبان فارسی در ایران و کشورهای فارسیزبان، بهعنوان یک وظیفه بزرگ مورد تأکید است. (بخش 1-15)
7- برای گسترش زبان فارسی و ایجاد عناصر حیات و تکامل در این زبان، باید از ظرفیتهای موجود در آن حداکثر استفاده به عمل آید و توجه مسئولان فرهنگستان زبان فارسی به این مهم ضروری است. (بخش 1-15)
8- پارسیگری به مفهوم دادن هنجار فارسی به لغتهای غیرفارسی است و این مهم باید در فرهنگستان زبان و ادب فارسی موردتوجه قرار گیرد. (بخش 1-15)
9- بهرهگیری از ادبیات صحیح زبان فارسی در بخشهای مختلف خبر صداوسیما ضروری است. (بخش 1-6 و 1-16)
10- صداوسیما باید بهطورجدی به وظیفه خود در ارتباط با اصلاح زبان محاوره عمومی عمل کنند. (بخش 1-23)
11- رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، در تشریح وظایف آنان، ترویج زبان فارسی را دارای اهمیت فراوان خواندند و فرمودند: «کار اصلی شما چیست؟ فرمودند انتشار و تبلیغ معارف اهلبیت یا هنر و تمدن ایرانی؛ همه اینها باارزش است. من بخصوص روی زبان فارسی تکیه میکنم. اهمیت زبان فارسی ده برابر آن چیزی است که بهعنوان ترویج هنر ایرانی ذکر میشود». (بخش 1-27)
12- یکی از وظایف اصلی سفیران فرهنگی (در دیدار با رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور)، ترویج زبان فارسی از طریق پیگیری کرسیهای زبان فارسی در مراکز علمی و دانشگاهی است. (بخش 1-47)
13- من واقعاً حیرت میکنم (از نفوذ تدریجی تعبیرات بیگانه در حوزه¬های مختلف و حتی بیربط). این جزو چیزهایی است که شما خیلی دربارهاش مسئولیت دارید. من از این احساس خطر میکنم و لازم است که حضرات و شورای عالی انقلاب فرهنگی این مسئله را بهجد دنبال کنند و دولت بهطور جدی مواجه بشود با این مسئله. (بخش 1-55)
14- آن دستگاههایی که مباشر امور ادبیات هستند، باید اثبات کنند که ادبیات، فقط یک سرگرمی و یک امر تشریفاتی و زائدهای در زندگی نیست؛ بلکه یک چیز ضروری است. (بخش 1-8)
15- در هر جای دنیا که هستید (خطاب به نمایندگان فرهنگی ایران در خارج از کشور) باید نسبت به ترویج زبان فارسی اهتمام کنید زیرا برای رساندن پیام انقلاب و تفکر اسلام انقلابی کاربرد زبان فارسی در حال حاضر بیشتر از کاربرد هر زبان دیگری است. گسترش زبان فارسی بههیچوجه به مفهوم ناسیونالیسم ایرانی نیست و کسی که در هر نقطهای از جهان زبان فارسی را فرا بگیرد، قادر به درک صحیح و دقیق مفاهیم برجسته، قوی و عمیق انقلابی در ایران اسلامی خواهد بود و بهاینترتیب محتوا و قالب پیام انقلاب اسلامی ایران به ذهن مخاطبان خود منتقل خواهد شد. (بخش 1-18)
16- نقش رهبران: در شخص امام (ره) یک امتیازاتی وجود دارد، ادبیات ویژه امام یک ادبیات باب این انقلاب؛ ساده، روان، بلیغ، نافذ، مردمی، همهکس فهم، بی تعقید و درعینحال درست؛ یک خصوصیاتی دارد ادبیاتش. (بخش 1-1)
17- خود رسول اکرم (ص) از ظرفیتهای بالای ادبی سعی میکرده استفاده کند. پیغمبر هم در کلمات خودش، هم در کلمات رهبران اسلام در آن روزگار صحابه بزرگ و پیشوایان و اینها و هم علاوه بر اینها از شعر شعرا. پیغمبر از شعر شعرا که آن روز شعر رایجترین و برندهترین ابزار فرهنگی بود، تا آنجایی که ممکن بوده استفاده کرده. پیغمبر اکرم روی شعر، شاعر، جذب شاعر، وادار کردن شاعر به شعر، لبخند زدن به شاعر، تحسین کردن شاعر و ارزش کردن شعر، آن همه سرمایهگذاری میکند؛ که این در صدر اسلام و در زندگی پیغمبر کاملاً مشهود است. (بخش 1-1)
18- ما شعرای بزرگی داشتیم که برای فلان پادشاه شعر گفتند و او را ستودند؛ درحالیکه درخور لعن و نفرین بودند. ما کسان زیادی داشتیم که به خاطر پول، به خاطر دنیا و به خاطر شهوات، از بنیانهای پلید و زشت حمایت کردند؛ درحالیکه باید از آنها تبرّا میجستند. هیچ بُعدی ندارد. البته عرض کردم که این اطلاع نیست؛ این حدس است. میخواهند روال را به عقب برگردانند. نباید روشنفکران مسلمان ما این را اجازه بدهند. اینکه میگویم نباید اجازه بدهند، مقصودم این نیست که حالا بلند شوند دعوا کنند؛ نه خیر، میدان روشنفکری، میدان مشت و امثال اینها نیست. میدان فرهنگ و روشنفکری، میدان همان فرهنگ است؛ ابزارهایش، ابزارهای فرهنگی است. جوانانی که اهل مقولات روشنفکریاند، باید در میدان فعال شوند. جوانان! خودتان را بسازید. (بخش 1-21)
19- یکی از اهتمامهایی که دولت های آگاه و هوشیار در دنیا انجام می دهند، تکیه بر روی گسترش زبان ملیشان در دنیا است. (بخش 1-53)
20- من چندی قبل به جوانهای دانشجو و نخبه این نکته را گفتم، باید همت شما این باشد که در دنیا به وضعی برسیم که اگر کسی بخواهد به تازههای علمی دست پیدا کند، مجبور باشد زبان فارسی یاد بگیرد. جوانان ما این آینده را بهعنوان یک آیندهی حتمی و قطعی در نظر بگیرند، برای آن تلاش کنند، برای آن کار کنند. نخبگان ما، نخبگان سیاسی ما، نخبگان علمی و فرهنگی ما، با این نگاهِ به آینده حرکت کنند، برنامهریزی کنند و به هیچ حدی قانع نباشند. این مقولهی پیشرفت است. (بخش 1-49)
21- یک چنین انسانی در هر نقطهی دنیا - در کشورهای اروپایی، آسیایی، امریکا و جاهای دیگر - وقتی دارد دنبال یک مطلبی میگردد، باید بتواند اثر علمی شما را در این پایگاه رایانهای پیدا کند؛ حرف و فکر و راه تازهای را که شما دارید نشان میدهید. این را ما از دانشگاه امام صادق میخواهیم. خروجی دانشگاه امام صادق باید با این نیّت و فکر، بتواند متخرج این دانشگاه بشود. بنابراین دانشگاه را قوی کنید. (بخش 1-39)
22- وظیفهی دانشگاه (نه فقط دانشگاه امام صادق؛ مطلق دانشگاه) در این کشور، این است که این درّهی علمی را پُر کند. هر چه میتوانید، علم بیاموزید. (بخش 1-39)
23- همهی کارها، ازجمله مسئلهی تحقیق و علم، مدیریت سازمانیافته لازم دارد؛ لذا بایستی این کار را پیش برد. البته بخشی از این کار مربوط به مسئولان دولتی است و بخشی مسئولیت دانشگاهها و بخش دیگر مربوط به مسئولیت مراکز علمی است. و شما بهعنوان جهاد دانشگاهی جزو بهترین مراکزی هستید که میتوانید در این مسئله اهتمام بورزید و احساس مسئولیت کنید؛ که البته میکنید. (بخش 1-32)
2-4- ویژگی های زبان فارسی
زبان فارسی به لحاظ قدمت تاریخی خود که همراه با فرهنگی غنی است، چه از لحاظ اصول ساختاری زبان و چه از لحاظ بار محتوایی که با خود دارد، دارای مزایای بسیاری است. با توجه به این نکته، این بخش به دسته بندی ویژگی های نحوی و لغوی زبان فارسی و همچنین ویژگی های محتوایی این زبان بر اساس بیانات مقام معظم رهبری می پردازد. بدیهی است که این ویژگی ها به عنوان نقاط قوت و مزایای زبان فارسی قلمداد می شوند.
2-4-1- ویژگیهای نحوی و لغوی زبان فارسی
1- ترکیب پذیری، یکی از خصوصیات زبان فارسی است. (بخش 1-2)
2- الآن زبان ما، از زبان عربی وسیعتر است. (بخش 1-3)
3- زبان فارسی، علاوه بر گسترش و ترکیبپذیری خودش، زبان بسیار خوب، شیرین و پر گنجایشی است و مثل یک بادکنک، صد برابر حجم فعلی خودش، قابلگسترش است. (بخش 1-3)
4- هر زبانی که سعه نفوذ آن زیاد باشد، طبیعی است که با خود فرهنگی را حمل میکند. نمیشود باور کرد که نفوذ زبان فارسی به خاطر قدرت سیاسی کشور فارسیزبان است. 1) علت نفوذ زبان فارسی در چیز دیگری است؛ شاید یک مقدار در خود ذات این زبان است؛ یعنی ترکیب، شیوایی ویژه و آهنگی که این زبان دارد. 2) علت دیگر نفوذ زبان فارسی، آن بار معنایی است که این زبان با خودش حمل میکند. (بخش 1-7)
5- زبان عربی با آن گسترش واژگانی که دارد، خصوصیت زبان فارسی را ندارد و آن، ترکیبپذیری زبان فارسی است. (بخش 1-7)
6- زبان فارسی یک زبان زنده، شیرین، گسترده و برخوردار از خصوصیات برجسته زبانشناسی است که هیچ محدودیتی ندارد و تمامی مفاهیم مهم، ظریف، دقیق و جدید را میتوان با آن بیان کرد. زبان فارسی به لحاظ دایره گسترده لغات و جنبه واژگانی و قدرت ترکیبی آن، زبان نیرومندی است و اهمیت و ارزش بسیار بالایی دارد. (بخش 1-12)
7- زبان فارسی از گسترش واژگانی و ظرفیت ترکیب¬پذیری برخوردار است، آهنگی گوشنواز، به هنجار و زیبا دارد و با تکیه بر خصوصیات واژگانی و ترکیبی خود میتواند هر بخشی از گستره معارف بشری را ارائه دهد و آن را بیان کند. (بخش 1-15)
8- زبان فارسی در زمینه ترکیب، زبان معجزه گری است و باید از ظرفیت عظیم و شگفتآور ترکیبی آن استفاده شود. (بخش 1-15)
9- زبان، موجودی زنده است که هیچگاه در حالت سکون باقی نمیماند. (بخش 1-16)
10- نمیتوان گمان کرد که علت گسترش زبان فارسی، نفوذ سیاسی دولت فارسی ایران است. (بخش 1-7)
2-4-2- ویژگیهای محتوایی زبان فارسی
1- این باور حقیقی وجود دارد که در میراثهای فرهنگی ملتها، آنچه که به زبان فارسی در دسترس انسانها وجود دارد، از بسیاری زبانهای دیگر بیشتر است و زبان فارسی رایج، حدود هزار و دویست سال ذخیره فرهنگی برجسته دارد که میتوان از آن برای پیشبرد فرهنگ بشری استفاده کرد و به آن غنا بخشید. (بخش 1-12)
2- آنچه که از حکمت، معرفت و اندیشه والای بشری در دیوانهای شعری زبان فارسی گنجاندهشده است بسیار مهم و قابلتوجه است و در این زمینه میتوان به حکمت، معارف الهی و اندیشه موردنیاز بشری که در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی موجود است، اشاره کرد. (بخش 1-12)
3- قدمت هزارساله داستانسرایی تاریخی در شاهنامه فردوسی از ذخایر زبان فارسی است. (بخش 1-12)
4- زبان فارسی درواقع جویبار پرفیضی از گنجینه عظیم مواریث فرهنگی ایرانیان و ملتهای فارسیزبان است و برای ملتهای دیگر نیز پدیده ای بسیار بزرگ و شکوهمند محسوب میشود. (بخش 1-15)
5- زبان فارسی وسیله ای انحصاری برای دست یافتن به مفاهیم والا و حکمت عظیم و بینظیری است که در میراث فرهنگی این زبان، در کتابهای علمی، ادبیات، حکمت و اخلاق بهصورت شعر و نثر وجود دارد و بر همین اساس زبان فارسی برای تمام کسانی که علاقهمند به معارف والای بشری هستند، یک ذخیره مهم، باارزش، قابل فراگیری و پیگیری است. (بخش 1-15)
6- زبان فارسی، زبان فاخر، زیبا، رسا و پرظرفیت است و محموله بسیار عظیمی از گنجینه معارف بشری و میراث ذهنیات و عقلیات بشری را با خود به همراه دارد. (بخش 1-15)
7- عرضه مفاهیم عظیم انقلاب اسلامی بهعنوان یک خصوصیت مهم زبان فارسی است. امروز در ایران به برکت انقلاب اسلامی، بسیاری از سخنان والا، درست و دلنواز بر زبانها جاری میشود که بسیاری از ملتها درک درستی از آن ندارند بنابراین زبان فارسی که محموله عظیمی از این معارف را در اختیار دارد، میتواند نقش بزرگی را در انتقال آن به جوامع بشری ایفا کند. (بخش 1-15)
8- ادبیات، طبعاً مقوله خوب و مطلوبی است؛ منتها هنر - هنری که با ادبیات، نسبت نزدیک دارد؛ مثل هنر شعر، یا بعضی هنرهای دیگر - تأثیرش بیشتر است. نظر من نسبت به شعر، نظر بسیار مثبتی است. معتقدم شعر، هنر بسیار خوبی است. زبان شعر، بسیار گویاتر از هنرهای دیگر است؛ یعنی زبان نقاشی، موسیقی و بعضی هنرهای دیگر، بهاندازه زبان شعر، گویا و توانا نیست. البته شعر خوب، نه هر شعری؛ شعری که حقیقتاً هنر تخیل در آن حضورداشته باشد و لمس شود. ضمناً بعضی از هنرهای دیگر که توصیفشان بهدقت هنر شعر نیست، دایره شعورشان وسیع است؛ مثلاً نقاشی. شما یک نقاشی که میکشید، دیگر زبان نمیشناسد، مرز زبان ندارد. موسیقی هم تا حدود زیادی همینطور است. بعضی هنرهای دیگر نیز همینگونه است. (بخش 1-20)
9- کشور ما خوشبختانه کشور هنر و ادبیات است. نمیخواهم بهطور مطلق و بیمطالعه ادعایی را بکنم که حالا در خیلی از رشته های هنری، یا بلد نیستیم، یا عقبیم، یا مقلدیم! در این بحثی نیست؛ لیکن طبیعت این تاریخ، بیشتر یک طبیعت ادبی و هنری است و گذشته ما، طبیعت ما و ادبیاتِ خیلی قوی ما هم این را نشان میدهد. (بخش 1-22)
10- هر کس به معارف بشری علاقهمند باشد، باید برای زبان فارسی ارج و مرتبهای خاص قائل باشد؛ زیرا این زبان پرظرفیت، شیرین، رسا و زیبا توانسته است بخش عظیمی از مناطق جغرافیایی جهان را تحت تسلط و سیطره معنوی خود درآورد، بانفوذ معنوی، کارایی، شیوایی و قدرت بلاغت خود در دل ملتها جا باز کند و برای آنان فرهنگ، دین، معرفت و تمدن به ارمغان آورد. (بخش 1-23)
11- اکنون زبان فارسی بهترین حامل و رسانه برای معارف، افکار، نوآوری و تمدن عمیق اسلامی محسوب میشود و بر این اساس وظیفه ما در قبال زبان فارسی بسیار سنگین است. (بخش 1-23)
12- بخش عظیم و غیرقابلاغماضی از مواریث کهن بشریت اعم از فلسفه، دین، علم، اخلاق، عرفان و سیاست بهوسیله زبان فارسی منتقلشده است که دست یافتن به آن بدون اطلاع از این زبان آسان نیست. آن¬چه که مولوی، عطار، حافظ، سعدی، فردوسی و دیگر بزرگان علم و ادب فراهم آوردهاند، تنها زمانی میتواند مورداستفاده کامل بشریت قرار گیرد که به زبان اصلی یعنی زبان فارسی در اختیار طالبان و پژوهندگان آن گذاشته شود. (بخش 1-23)
13- زبان فارسی یک آهنگ موسیقایی زیبا دارد و از انعطاف، روانی و کشش بسیار بالایی برخوردار است؛ بنابراین در زبان فارسی، خشونت وجود ندارد و بسیار دلنشین و دلپسند است. (بخش 1-23)
14- ادبیات در حقیقت رابط میراث فرهنگی یک کشور از نسلی به نسل دیگر است؛ که اگر نباشد، ما میتوانیم پزشک و مهندس و صنعتگر و عالم داشته باشیم، اما برای دنیای دیگری؛ نه برای دنیای این جامعه و این مرزوبوم. (بخش 1-8)
15- وحدت نسلهای مختلف، با ادبیات حاصل میشود؛ یعنی با شعر، با کلام، با سخن. البته هنر و یکی از اجزای آن، یعنی همین موسیقیای که شما گفتید یکی از بهترین وسایل انتقال ادبیات است. (بخش 1-8)
16- داستان، مقوله خیلی مهمی است. البته ما سابقه زیادی در داستان داریم؛ اگر ما از دوره قبل از اسلام صرفنظر کنیم، دوره اسلامی، دورهای است که سابقه داستانگویی، داستانپردازی و داستاننویسی ما کم نیست. (بخش 1-19)
17- یکی از عواملی که هنر و ادبیات را در هر کشوری به شکوفایی میرساند، حوادث سخت، ازجمله جنگ است. زیباترین رمانها، بهترین فیلمها و شاید بلندترین شعرها، در جنگها و به مناسبت جنگها نوشتهشده، به تصویر کشیده شده، سروده شده و به وجود آمده است. در جنگ ما هم همینطور بود. (بخش 1-21)
18- یکی از چیزهایی که راحت در خدمت پول قرار میگیرد، ادبیات و قلم و هنر و شعر است؛ تعجبی ندارد! - این مسئله فارغ از یک زبان خاص است. (بخش 1-21)
19- ما گلستان سعدی و دیوان حافظ و کتابهای فارسیِ همان چیزهایی که از نسلهای گذشته، این زبان و ادبیات و فرهنگ را دارند منتقل میکنند، میفرستیم؛ آنها (کشورهایی مانند هند که زبان آنها پیش از این فارسی بوده است) هم استقبال میکنند و میخوانند؛ این نقش ادبیات است، که به نظر بنده بسیار حائز اهمیت است. (بخش 1-8)
2-5- نیازمندی ها با هدف حفظ و توسعه خط و زبان فارسی
به منظور دست یافتن و تحقق چشم انداز خط و زبان فارسی از منظر مقام معظم رهبری، اگر چه همت افراد، سازمان ها و نهادهای داخلی و خارجی بسیاری مورد نیاز است؛ همچنین هر اندازه که زبان فارسی دارای ویژگی های متمایز و بارز زبان شناسی و محتوایی باشد، اما وضعیت کنونی این زبان و هجمه¬های صورت گرفته بدان دال بر نامناسب بودن و ناکافی بودن اقدامات تاکنون است. بنابراین، نیازمندی های مورد نیاز که با تحقق آن می توان امید آن را داشت که مسیر دست یافتن به چشم انداز زبان فارسی، یعنی مرجعیت علمی، هموارتر خواهد شد در این بخش ارائه می شود. قابل استنباط است که برخی از این نیازمندی ها، نقاط ضعف داخلی را نشان می دهند.
2-5-1- نیازمندی های نحوی و لغوی
1- زبان فارسی مثل همه زبانهای دیگر، محتاج نوسازی روزبهروز است. وقتی این ریشه سالم است، باید روزبهروز شاخه و برگهایش زیاد بشود و اتساع پیدا کند. (بخش 1-6)
2- میشود با سلیقه های خوب، از زبان فارسی، بینهایت ترکیبهای خوب درست کرد. البته ترکیبهای غلط و بد هم میشود درست کرد، یک نکته دیگر، پیش بردن زبان است، واژهسازی برای زبان و پیش بردن و ترقی دادن زبان، یک امر بسیار مهم است. (بخش 1-7)
3- امروز بهرغم روحیه انقلابی مردم برای حذف کلمات فرنگی گویش فارسی، آنچه که هنوز از واژههای فرنگی در زبان فارسی باقیمانده است فراوان و تأسفبار است. (بخش 1-12)
4- چون به این پیام (اسلام انقلابی) فکر میکنیم، این زبان بایستی بتواند واژه ها و اصطلاحات مخصوص ما را منعکس کند؛ اصطلاحاتی که مقصود انقلاب را برآورده میکند و تفکرات نظام را منعکس مینماید. پس، امروز ما به یک زبان قوی و جاافتاده و پرظرفیت احتیاج داریم؛ و آن زبان فارسی است، که به حمدالله در دسترس ما هم هست. (بخش 1-6)
5- جلوگیری از رشد زبان و مخلوط کردن آن با لغات بیگانه، زبان را از درستی و استواری خود خارج میکنم و متأسفانه این مسئله در دوران رژیم گذشته در کشوری که مرکز و قلب فارسی در جهان است علیه زبان فارسی به وقوع پیوست و این امر ازآنجا ناشی میشد که در دستگاه حاکم، علاقه، عشق و محبت واقعی نسبت به زبان فارسی وجود نداشت. (بخش 1-12)
6- زبان بهمثابه موجودی زنده، نیازمند رشد، پیشرفت و توسعه است. (بخش 1-12)
7- زنده بودن زبان به آن است که میتواند از بیرون محدوده خود لغتهای دیگر را جذب کند و برای وارد کردن لغتهای دیگر به زبان فارسی لازم است آنها، پارسی گونه شوند و اوزان و هنجار این لغات فارسی شود. (بخش 1-15)
8- درآمیختن زبان فارسی با لغات جعلی، خیانت به زبان فارسی است و پالایش زبان فارسی از کلمات جعلی و اشتباه لازم می باشد. (بخش 1-15)
9- اگر امروز کودک ما فارسی را درست یاد بگیرد و بتواند لغت فارسی را در جایی که لازم دارد، استفاده و مصرف کند، اگر شاعر شد، اگر هنرمند، گوینده، برنامه ساز، یا کتابنویس شد، شما دیگر خاطرتان جمع است؛ مثل کتاب نویس، فیلمنامه نویس، گوینده تلویزیون و افرادی نظیر آنها که در محیط قبلی پرورش پیدا کردهاند، نخواهد بود. یعنی شما در حرکت خودتان در کانون، می توانید آن دو مقصود و دو وظیفه ای را که در باب ادبیات هست، هر دو را با هم تأمین کنید؛ هم ادبیات را پیش ببرید، هم آن را در قشرهای گوناگون که قشر مخاطب شما کودک است درست صرف کنید. بنابراین به زبان و ادبیات، باید خیلی اهمیت داده شود. (بخش 1-22)
10- کیفیت بخشیدن به زبان فارسی به معنای اتساع درونی، اصلاح، پالایش و پیرایش آن، بسیار حائز اهمیت است. (بخش 1-23)
11- با از بین بردن ضعفهای درونی زبان فارسی و افزایش ظرفیت و کیفیت آن متناسب با شرایط زمان میتوان اطمینان یافت که گسترش جغرافیایی، قومی و ملی زبان فارسی نیز به شکلی آسانتر، روانتر و بهتر انجام خواهد گرفت؛ بنابراین بهعنوان یک وظیفه باید زبان فارسی را پویا کنیم زیرا اگر فارسیزبانان فاضل، دانشور، آگاه، دلسوز و پیگیر نتوانند این زبان را با نیازهای امروز خود همراه و همساز کنند، بدون تردید دچار ضعف و مغلوبیت خواهد شد. (بخش 1-23)
12- ادیبان و صاحبنظران زبان فارسی باید کاوش کنند و با استفاده از ظرفیتهای واژگانی و قدرت ترکیبپذیری این زبان، واژههای خوب، پرمغز، بلیغ و رسا را به صورتی عالمانه بسازند و بر ظرفیت و گستردگی زبان فارسی هر چه بیشتر بیفزایند. (بخش 1-23)
13- واژهسازی هر چه باذوق و سلیقه زبانشناسی و ذائقه زبان فارسی همراهتر باشد، موفقیت بیشتری در پویا کردن آن به دست خواهد آمد. (بخش 1-23)
14- کلمات بیگانه باید بهگونهای با هنجارهای فارسیزبانان، قابلقبول و قابلفهم باشد. (بخش 1-23)
15- تسلیم در مقابل زبان محاوره عامیانه، خطر بزرگی است و ادبا و صاحبنظران آگاه و فرزانه باید با غلطهای رایج در محاوره عمومی، مقابله کنند و در برابر آن تسلیم نشوند. (بخش 1-23)
16- حضرت آیتالله خامنهای اهمیت آموزش زبان فارسی با استفاده از شیوههای نوین، تسهیل فراگیری و تکلم را گوشزد کردند. (بخش 1-23)
17- گاهی میبینم در تلویزیون گزارشگر ما از فلان نقطه دنیا دارد به زبان فارسی گزارش میدهد و مطلب مربوط به ایران است؛ اما زبان فارسی را طوری حرف میزند مثل اینکه یک انگلیسی دارد به زبان فارسی حرف میزند! این، ضعف نفس و احساس حقارت است؛ چرا من باید به خاطر ایرانی بودنم احساس حقارت کنم؟ من به زبان خودم افتخار میکنم؛ من به فرهنگ خودم افتخار میکنم؛ من به وطن و کشور و گذشته خودم افتخار میکنم. (بخش 1-33)
18- ما در کانون زبان فارسی، داریم زبان فارسی را فراموش میکنیم. برای تحکیم آن، برای تعمیق آن، برای گسترش آن، برای جلوگیری از دخیلهای خارجی هیچ اقدامی نمیکنیم. یواشیواش [در] تعبیرات ما یک حرفهایی میزنند ــ هر روزی هم که میگذرد یک چیز جدیدی میآید ــ ما هم نشنفتهایم. گاهی میآیند یک کلمهای میگویند، بنده میگویم معنای آن را نمیفهمم، میگویم معنای آن چیست؟ معنا [که] میکنند تازه ما اطلاع پیدا میکنیم که این کلمه آمده. [این] یواشیواش کشانده شده به طبقات و توده مردم؛ این خطرناک است. (بخش 1-55)
19- آنجایی هم که میخواستند فارسیسازی کنند، حتی لغتسازی فارسیشان نوعی اظهار ارادت به لغت بیگانه بود! واقعاً از چیزهای عجیبی که انسان مشاهده میکند، اینکه یک دستگاه لغتسازی در ارتش زمان شاه وجود داشت؛ آنها مینشستند و لغتی را از لغتنامه کهن فارسی انتخاب میکردند که یک نوع شباهتی به زبان خارجی داشته باشد! گاهی هم لغت فارسی جعل میکردند؛ لغتسازی میکردند. البته لغتسازی، کار جایزی است؛ بهشرط اینکه آن کسی که لغت سازی میکند، صلاحیت این کار را داشته باشد اشکالی ندارد، پیشرفت زبان است اما آنها صلاحیت داشتند یا نداشتند، کاری ندارم؛ لیکن لغت سازیشان با توجه به لغت خارجی بود! «تک» را در مقابل «اتک» و برای تقلید از «اتک» می آوردند! «چالش» را برای تقلید از «چلنج» می آوردند! اینطور لغت سازی میکردند. (بخش 1-22)
20- دو نکته در ادبیات، حائز اهمیت است: یکی پیش بردن ادبیات در هر عصری که به عهده کسانی است که سروکارشان با ادبیات است و در هر بخشی از بخشهای ادبیات، نسبت به آن آگاهی، توانایی و خبرویت دارند. یک نکته خرج کردن درست ادبیات در سطح کشور، در سطح جامعه، یا در سطح جهان است؛ هرجایی که در بُرد ادبیات ماست. (بخش 1-22)
21- فارسی بنویسید، فارسی واژهسازی کنید و اصطلاح ایجاد کنید. زبان فارسی اینقدر ظرفیت و گنجایش دارد که دقیقترین و ظریفترین علوم و دانش ها می توانند با این زبان بیان شوند. ما زبان پرظرفیتی داریم. (بخش 1-53)
2-5-2- نیازمندی های محتوایی
1- مقام معظم رهبری در دیدار با رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران فرمودند: ما احتیاج داریم که در کشورهای اسلامی به نحوی، در کشورهای فرنگی به نحوی – اعم از اروپا و آمریکا- و بقیه کشورهای دارای تمدنهای قدیمی و کهن در آسیا و در آفریقا به نحوی، تشخص فرهنگی و هویتی خودمان را تبیین و ابعاد آن را روشن کنیم. این کار ابزارهایی دارد که این ابزارها را بارها بحث کردهایم و شما هم در برنامههایتان آنها را آوردهاید. زبان فارسی یکی از این ابزارهاست، که خیلی هم مهم است. معرفی چهرههای بزرگ ایرانی در زمینه ادبیات، فلسفه و علم، یکی دیگر از این ابزارهاست، که اینها هم خیلی مهم است؛ این کارها یکی از کارهای اساسی شماهاست. (بخش 1-34)
2- آیتالله خامنهای در دیدار با رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، همچنین، تمرکز در فعالیتهای فرهنگی خارج از کشور، شناخت نقایص این فعالیتها، و برنامهریزی دقیق برای رفع اشکالات موجود را مورد تأکید قراردادند و افزودند باید با درک عمیق منطق انقلاب و نظام، پرهیز از هرگونه انفعال، استفاده بهینه از امکانات، پرهیز از فعالیتهای تشریفاتی و بدون نتیجه، تکیه بر کیفیت نه کمیت، استفاده از ادبیات و واژگان مناسب و نو، و کسب همه آمادگیهای لازم، وظیفه بسیار سنگین خود را دنبال کنید. (بخش 1-27)
3- اسم فارسی را با خط لاتین مینویسند! چرا؟ چه کسی میخواهد از این استفاده کند؟ آن کسی که زبانش فارسی است یا آن کسی که زبانش خارجی است؟ اسم فارسی با حروف لاتین! یا اسمهای فرنگی روی محصولات تولیدشده داخل ایران که برای من عکسهایش را و تصویرهایش را فرستادند! خب چه داعیهای داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یکوقت شما یک محصول صادراتی دارید، آنجا در کنار زبان فارسی ــ فارسی هم باید باشد البته، هرگز نبایستی از روی محصولات ما زبان فارسی برداشته بشود ــ البته زبان خارجی هم به آن کشورهایی که خواهد رفت، اگر زبان دیگری دارند نوشته بشود، اما محصولی در داخل تولید میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومی دارد؟ روی کیف بچههای دبستانی چه لزومی دارد که یک تعبیر فرنگی نوشته بشود؟ روی اسباببازیها همینجور. (بخش 1-55)
4- حضرت آیتالله خامنهای ضرورت توجه نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را به محتوای فرهنگ ایران اسلامی و نیز ابزار انتقال آن مورد تأکید قراردادند و فرمودند: «فرهنگ ایران اسلامی نمایشگر آن روح و محتوایی است که انقلاب اسلامی به ارمغان آورد و ملت ایران آن را بادل و جان پذیرفت و برای آن تلاش کرد. این مجموعه را باید فرهنگ قابلانتقال و تبیین و تبلیغ بهحساب آورد و در ارائه و انتقال آن حتی ابزارها را نیز موردتوجه قرار داد». (بخش 1-18)
5- من وقتی به تنوع ابزارهای دشمن نگاه میکنم، میفهمم چقدر این قضیه برای اینها اهمیت داشت. یکی از کارها این بود که جریان ادب و هنر و فرهنگ انقلابی را در کشور تحقیر کنند و به انزوا بکشانند. این یکی از کارهایشان بود. (بخش 1-10)
6- در یک کشور، مسئله ادبیات و فرهنگ، مسئله اصلی است؛ چه در آن دورانی که کشور و ملتی در حال یک تحول اساسی است و چه در دوره بازسازی و بازپروری ذخایر ملی و پس از آن. در همه دورانها، گرهگشایی اصلی، بهوسیله فرهنگ است؛ که پایههای اساسی فرهنگ هم، همین ادبیات و هنر است. بالاخره وقتی ما از فرهنگ حرف میزنیم، در درجه اول، از شعر، از داستان، از نویسندگی، از بخشهای مختلف هنری و نظیر آن حرف میزنیم. اینهاست که در ذهنیت و عمل مردم تأثیراتی دارد. حتی فرهنگ عامیانه، یعنی آن بخش دیگر از فرهنگ هم که ازلحاظ گسترش کمّی وسیعترین انواع فرهنگ است محصول و شکلگرفته بهوسیله همین ادبیات و هنر است. اگر بخواهد تحولی در یک کشور انجام گیرد، فرهنگ کارگشاست. (بخش 1-19)
7- درعینحال شما بفرمایید ببینید که در کشور ما، همین داستاننویسی، چقدر پیشرفت کرده است؟! اگر از من بپرسند، میگویم تا قبل از انقلاب مطلقاً پیشرفت نداشته است! رژیمهایی که مدعی بودند با مسائل ایرانی سروکار دارند آنها اسلام را مدعی نبودند، ولی بالاخره دم از ایرانی گری که میزدند نتوانستند در زبان فارسی که زبان ملی ایران است، چیزی را عرضه و تولید کنند که قابل ترجمه به زبانهای دیگر باشد. ما در آن قسمتها، خیلی ضعیف هستیم؛ درحالیکه در دنیا، بهخصوص در بعضی از کشورها، چقدر کارهای بزرگ و ارزندهای انجامگرفته است. بعد از انقلاب کارهای نسبتاً خوبی انجامشده است، اما حرکت، مناسب با شأن این ملت و این توانها و استعدادها نیست. (بخش 1-19)
2-5-3- نیازمندی های مدیریتی
1- این فرهنگستانها چیزهای بسیار خنثایی بودند و از اول تا حالا تقریباً یک چیز حسابی بیرون ندادند. اگر یکوقت یک نویسنده حسابی، یک شاعر خوب، یک انسان بزرگ باذوق، توانسته در حد شخصی کاری انجام بدهد، یکقدم زبان را پیش برده؛ و الا یک کار جریانی انجام نگرفته است. (بخش 1-6)
2- من خیلی نگران زبان فارسیام؛ خیلی نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانی را دور هم بنشینند. من میبینم کار درستی در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. (بخش 1-55)
3- حالا معنای مواجهه (مواجهه بانفوذ تدریجی تعبیرات بیگانه در حوزه های مختلف و حتی بیربط) این نیست که فوراً فردا مثلاً با یک شیوه تندی یا شیوه خشنی برخورد کنند، [مواجه بشوید] امّا حکمتآمیز؛ ببینید چه کار میتوانید بکنید که جلو این را بگیرید. (بخش 1-55)
4- تقلید از آن کسانی که سعی دارند روشهای زندگی و سبک و سلوک زندگی را به ملتها تحمیل کنند. تقلید از غرب برای کشورهایی که این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّی آن کشورهایی که بهظاهر به صنعتی و اختراعی و ثروتی هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. هر جا غربی ها وارد شدند، فرهنگهای بومی را نابود کردند، بنیانهای اساسیِ اجتماعی را از بین بردند؛ تا آنجائی که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. (بخش 1-50)
5- عدم تحمیل زبان: ما مثل انگلیس ها که انگلیسی را در هند رایج (تحمیل) کردند، زبان فارسی را رایج (تحمیل) نکردیم؛ فارسی با میل مردم، با رفت وآمد شاعران و عارفان و عالمان و اینها بهطور طبیعی رایج شد؛ اما انگلیسها آمدند مردم را مجبور کردند که باید فارسی حرف نزنند؛ برای فارسی حرف زدن و فارسی نوشتن، مجازات معین کردند. (بخش 1-50)
6- فرهنگ غربی، فرهنگ مهاجم است؛ هر جا وارد شود، هویت¬زدائی میکنم؛ هویت ملتها را از بین می¬برد. فرهنگ غربی، ذهنها را، فکرها را مادی میکنم، مادی پرورش میدهد؛ هدف زندگی میشود پول و ثروت؛ آرمان¬های بلند، آرمان های معنوی و تعالی روحی از ذهنها زدوده میشود. خصوصیت فرهنگ غربی این است. (بخش 1-50)
7- عمدهی موضوعهایی که قدرتهای سلطهگر در نظام سلطهی جهانی برای حفظ این رابطهی سلطهگر و سلطهپذیر رویش تکیه میکنند، سه موضوع است: سلطهی فرهنگی، سلطهی اقتصادی، سلطهی علمی. لازمهاش هم این است که نگذارند آن طرف سلطهپذیر یا آن کسی که سلطه بر او تحمیلشده، در این سه زمینه به استقلال و به خودباوری و به پیشرفت برسد؛ در رابطه با فرهنگ کشورهای تحت سلطه، اولین کاری که سلطهگران میکنند- که از قدیم مرسوم بوده است- این است که فرهنگ این کشورها را؛ زبانشان، ارزشهایشان، سنتها و ایمانشان را با تحقیر، با فشار، با زور، و در مواقعی بهزور شمشیر و درآوردن چشم- که در تاریخ مواردی از آن را داریم- نابود میکردند و نمیگذاشتند که مردم به زبان خودشان تکلم کنند؛ برای اینکه زبان وارداتی را قبول کنند. وقتی انگلیسیها به شبه قاره هند آمدند، زبان فارسی را که زبان دیوانی رایج بود، نگذاشتند پابرجا بماند و با گلوله و با فشار گفتند که حق ندارید فارسی حرف بزنید؛ فارسی را منسوخ کردند؛ انگلیسی را بهجایش آوردند. (بخش 1-32)
8- تأکید زبان علم: یکی از موضوعهایی که نمیگذارند در کشورهای زیر سلطه رشد کند و بهشدت مانع آن میشوند، مسئلهی علم است؛ چون میدانند علم ابزار قدرت است. لذاست که اگر بخواهند نظام سلطه؛ یعنی رابطهی سلطهگر و سلطهپذیر باقی بماند و حاکمِ بر نظم جهانی باشد، باید نگذارند آن بخشی که آنها مایلاند سلطهپذیر باشند، دارای علم شوند؛ این یک استراتژی است که بروبرگرد ندارد و الآن رفتارشان هم در دنیا بر همین منوال است؛ لذا باید برای کسب علم و تحقیق جهاد کرد؛ باید کار کرد. (بخش 1-32)
9- نگاه نکن حرف خوب، سخن حکمتآمیز، دانش و معرفت را چه کسی دارد میگوید، اگر سخن خوب است، آن را فرا بگیر، این گرفتن، گرفتنِ فرهنگی است و اخذ فرهنگی، تبادل فرهنگی و زبده گزینی فرهنگی، یک چیز لازم است و این، غیر از تهاجم فرهنگی است. (بخش 1-31)
10- دستگاههایی که مباشر امور ادبیات هستند، باید اثبات کنند که ادبیات، فقط یک سرگرمی و یک امر تشریفاتی و زائدهای در زندگی نیست؛ بلکه یک چیز ضروری است. (بخش 1-8)
11- در کار زبان فارسی تقصیر شده است. نهفقط در این چند سالهی اول پیروزی انقلاب که هرکسی به کاری مشغول بود، به این مهم چندان پرداخته نشد، بلکه در گذشته نیز تقصیرهای بزرگتر و بیشتری صورت گرفت و با اینکه در این کشور ادبا و شعرا و فارسیدانان و فارسیگویانِ بزرگی بودند، اما در این سنین متمادی، زبان فارسی آن رشدی را که بایستی میکرد و آن سعهیی را که در دنیا باید پیدا میکرد، پیدا نکرد. (بخش 1-7)
12- یک "میتوانیم"ای را ملّت ما گفته؛ نگذارید این "میتوانیم" تبدیل بشود بهعکس آن. گفتند ما میتوانیم به قلّههای رفیع علمی برسیم؛ میتوانیم مرجع علمی جهان بشویم؛ میتوانیم خودمان را از حقارت علمی نجات بدهیم، که امروز نجات دادند و دشمنان ما، مخالفین ما دارند اعتراف می-کنند که ایران به دانش دستیافته؛ نهفقط در زمینهی هستهای، در زمینههای دیگر هم همین را دارند می گویند و اعتراف می کنند. این "میتوانیم" را که در روح این جوانهای ما دارد جَوَلان میکنم، نگذارید از بین برود؛ شما هم بگویید میتوانیم و دنبال کنید این میتوانیم را. ما میتوانیم تمدّن نوین اسلامی را برپا کنیم و دنیایی بسازیم که سرشار باشد از معنویت و با کمک معنویت و هدایت معنویت راه برود؛ این کارها را میتوانیم انجام بدهیم، که به توفیق الهی هم [این کار را] می کنیم. (بخش 1-55)
13- کاری کنید که در دنیا دیگران محتاج دانش شما باشند، مجبور باشند زبان شما را یاد بگیرند تا به دانش شما دست پیدا کنند؛ این کار هم ممکن است؛ این کار ممکن است. (بخش 1-54)
14- از پیشرفت علمی در کشور برای گسترش و نفوذ زبان فارسی استفاده شود. زبان خیلی مهم است برادران و خواهران عزیز! اهمیت زبان ملی یک کشور برای خیلیها هنوز دانسته و شناخته نیست. زبان فارسی باید گسترش پیدا کند. باید نفوذ فرهنگیِ زبان فارسی در سطح جهان روزبهروز بیشتر شود. کاری کنیم که در آینده، آن کسانی که از پیشرفت های علمی کشور ما استفاده می کنند، ناچار شوند بروند زبان فارسی را یاد بگیرند. این افتخاری نیست که ما بگوییم حتماً زبان علمی کشور ما فلان زبان خارجی است. کما اینکه بعضی از کشورهای اروپائی هم نگذاشتند زبان انگلیسی تبدیل شود به زبان علمی آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان – اینها زبان خودشان را بهعنوان زبان علمی در دانشگاه¬هایشان حفظ کردند. مسئلهی زبان، مسئلهی بسیار مهمی است؛ واقعاً احتیاج دارد به اینکه حمیت به خرج دهید. (بخش 1-53)
15- باید کشورهای اسلامی ازلحاظ علم و فناوری پیشرفت کنند. گفتم غرب و آمریکا به برکت علم توانستند بر کشورهای دنیا مسلط شوند؛ یکی از ابزارهایشان علم بود؛ ثروت را هم با علم به دست آوردند. البته مقداری از ثروت را هم با فریبگری و خباثت و سیاست به دست آوردند، اما علم هم مؤثر بود. باید علم پیدا کرد. روایتی است که فرمود: «العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه». باید علم پیدا کنید. علم که پیدا کردید، پنجهی قوی پیدا خواهید کرد. اگر علم نداشته باشید، کسانی که دارای پنجهی قوی هستند، دست شما را می پیچانند. جوانهایتان را به علم تشویق کنید؛ این کار ممکن است؛ ما در ایران این کار را کردیم. ما قبل از انقلاب در ردیف-های آخرِ آخرِ علمی دنیا قرار داشتیم، که هیچ نگاهی به طرف ما جلب نمیشد. امروز به برکت انقلاب، به برکت اسلام، به برکت شریعت، کسانی که در دنیا ارزیابی می کنند، گفتند و در دنیا منتشر شد که ایران امروز ازلحاظ علمی در رتبهی شانزدهم دنیاست. (بخش 1-51)
16- عرض کردیم که کشور باید به عزت علمی برسد. هدف هم باید مرجعیت علمی باشد در دنیا؛ همینطور که بارها عرض کردهایم. یعنی همینطور که شما امروز ناچارید برای علم و دستیابی به محصولات علمی به دانشمندانی، به کتابهایی مراجعه کنید که مربوط به کشورهای دیگرند، باید به آن¬جا برسیم که جویندهی دانش، طالب علم، مجبور باشد بیاید سراغ شما، سراغ کتاب شما؛ مجبور باشد زبان شما را یاد بگیرد تا بتواند از دانش شما استفاده کند. هدف باید این باشد. این یک آرزوی خام هم نیست. این چیزی است که عملی است. اینجایی هم که ما امروز ازلحاظ علمی و فناوری قرار داریم، این هم یک روزی جزو آرزوهای خام بهحساب میآمد. (بخش 1-45)
17- مرجعیت علمی این است؛ مجبورند کتاب شما را ترجمه کنند یا زبان شما را یاد بگیرند. هدفتان را این قرار بدهید. همتتان را این قرار بدهید. همتتان را پیشرفت در زمینهی دانش و شکستن مرزهای علم قرار بدهید. (بخش 1-42)
18- تحقیق علمی به معنای فقط فراگیری و تقلید نیست؛ تحقیق، ضد تقلید است. (بخش 1-39)
19- ما اگر دنبال پیشرفت هستیم و پیشرفت علمی را شرط لازم پیشرفت عمومی کشور میدانیم، توجه داشته باشیم که مراد ما از پیشرفت، پیشرفت با الگوی غربی نیست. دستور کار قطعی نظام جمهوری اسلامی، دنبال کردن الگوی پیشرفت ایرانی - اسلامی است. (بخش 1-53)
20- سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزشوپرورش کشور شامل:
4- ایجاد تحول در نظام برنامهریزی آموزشی و درسی با توجه به:
4-1- روزآمد ساختن محتوای تعلیم و تربیت و تدوین برنامه درس ملی مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و متناسب با نیازهای کشور و انطباق محتوی با پیشرفتهای علمی و فناوری و اهتمام به تقویت فرهنگ و هویت اسلامی-ایرانی. (بخش 1-52)
21- اما من میگویم در زمینهی علم و فناوری، آن کاری را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجههی همت قرار بدهید و دنبال بکنید؛ اینطوری است که ما خط مقدم علم را شکستهایم و یکقدم به جلو برداشتهایم. آن وقت میتوانیم این را ادعا بکنیم؛ و این ممکن است. البته برداشتن قدم¬های جدید، مستلزم پیمودن راه های رفته شده و طی شدهی بهوسیلهی دیگران است؛ در این شکی نیست. اما هیچوقت نباید ذهن را از کاوش و جستجو برای یافتن راه های میانبر محروم و ممنوع کرد. ما این را در کشور لازم داریم. (بخش 1-40)
22- یک ملت، با اقتدار علمی است که میتواند سخن خود را به گوش همهی افراد دنیا برساند؛ با اقتدار علمی است که میتواند سیاست برتر و دست والا را در دنیای سیاسی حائز شود. اقتصاد هم به دنبال اینها به دست میآید؛ پول تابع تواناییهاست. امروز اینطوری است؛ علم را میشود به پول تبدیل کرد و ازلحاظ اقتصادی هم قوی شد. این، جایگاه علم است. (بخش 1-39)
23- همه ی کارها، ازجمله مسئلهی تحقیق و علم، مدیریت سازمانیافته لازم دارد. (بخش 1-32)
24- اندیشهی ترجمهای برای یک ملت، سرنوشت بسیار سختی را به وجود میآورد. این توصیهی همیشگیِ من به شما جوانان عزیز است. (بخش 1-30)
25- آن چیزی که به نظرم از همه مهمتر میآید، این است که همت جامعه علمی ما باید به تولید علم گماشته شود. ما نباید به ترجمه و فراگیری اندوختههای دیگران اکتفا کنیم. نه اینکه فرانگیریم؛ هیچکس نمیگوید از دیگران فرانگیریم؛ چرا، باید فراگرفت؛ لیکن علم را باید تولید کرد. (بخش 1-28)
منابع:
[1] دغدغههای فرهنگی، مرکز صهبا، شماره کتابشناسی ملی: 1764922
[2] http://farsi.khamenei.ir ، آخرین دسترسی 4/7/1393
[3] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=3847، آخرین دسترسی 22/4/1393
[4] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1289، آخرین دسترسی 22/4/1393
[5] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=3635، آخرین دسترسی 22/4/1393
[6] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1400، آخرین دسترسی 22/4/1393
[7] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2635، آخرین دسترسی 22/4/1393
[8] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1851، آخرین دسترسی 25/4/1393
[9] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1702، آخرین دسترسی 25/4/1393
[10] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2622، آخرین دسترسی 25/4/1393
[11] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1158، آخرین دسترسی 25/4/1393
[12] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=5703، آخرین دسترسی 4/7/1393
[13] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2235، آخرین دسترسی 25/4/1393
[14] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=3026، آخرین دسترسی 25/4/1393
[15] http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=4433، آخرین دسترسی 25/4/1393